درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى
جلسه 83 / شنبه / 11 / 2 / 1389
جمله مشترك بين انشاء و اخبار:
از بحث جمله هاى انشائى بحث جمله هاى مشترك در انشاء و اخبار باقى ماند كه قبلا عرض كرديم جمله هاى انشائى يا متمحض در انشاء هستند مانند جمله استفهام و امثال اينها و يا مشترك هستند مانند جمله هايى كه در باب عقود و ايقاعات بكار گرفته مى شوند مثلا (أنت طالق) و امثال اين جمله ها كه در موارد اخبار هم از همين جمله ها براى اخبار از وقوع يك معامله اى در سابق يا در آينده استفاده مى شود اينها جمله هاى مشترك هستند همچنين جمله فعليه مضارع يا ماضى كه در مقام انشاء بكار گرفته مى شود مثلا از امام مى پرسد اگر كسى نماز بخواند و بين دو ركعت اول شك بكند امام گفته است (يعيدُ الصلاة).
(يعيد) در اينجا جمله فعليه خبرى است ولى در حقيقت در مقام انشاء است يعنى (ليعد الصلاة) اين قبيل جمله هاى انشائى مورد بحث قرار گرفته است كه مدلول تصورى و معناى به اصطلاح مستعملٌ فيه آن در موارد انشاء چيست و آيا فرقى با موارد اخبار دارد يا نه ؟
نظر شهيد صدر (رحمه الله):
شهيد صدر (رحمه الله) اين بحث را به دو بحث تقسيم كرده است كه.
بحث اول در اين است كه آيا نسبت تامه اى كه در انشاء جمله استعمال شده است همان نسبتى است كه در موارد اخبار است يا نسبت عوض مى شود و از سنخ نسبت هاى انشائى كه در جمله هاى متمحض در انشاء به كار مى رود، است در آنجا ديديم كه بعضى ها قائلند بر اينكه جمله هاى طلبيه مثل امر و نهى با استفهام و تمنى براى نسبت هاى انشائى وضع شده اند كه ذاتاً نسبت هاى ديگرى غير از نسبت حمليه هستند مانند نسبت ارساليه و استفهاميه و امثال آن .
بحث دوم اين كه بعد از فرض اينكه همان نسبت حملى در مقام انشاء محفوظ باشد آيا معناى مستعمل فيه اين جمله ها در مقام اخبار و انشاء يكى خواهد شد و تنها در مدلول تصديقى با هم فرق دارند يا در مدلول تصورى و استعمالى هم با هم فرق خواهند داشت.
بحث اوّل:
اما در بحث اوّل مى فرمايد بر اينكه اگر ما قائل بشويم كه در معانى جمله هاى تامه قصد اخبار و قصد انشاء هست همانگونه كه مرحوم آقاى خويى بنابر مسلك تعهد مى گويند و قصد اخبار و انشاء كه مدلول تصديقى جدى است را معناى جمله قرار داده اند قهراً دو معناى مباين با هم خواهد بود و جمله خبرى در مقام انشاء مانند همان جمل متمحضه در انشاء خواهد بود چون قصد انشاء نيز از قصد اخبار است پس معناذاتاً عوض مى شود چون معناى موضوع له همان مدلول تصديقى است و دو مدلول تصديقى با هم متباين هستند عين همان تباينى كه بين جمله متمحض در انشاء و جمله متمحض در اخبار است اما اگر مسلك تعهد را قبول نكرديم يا اگر تعهد را هم قبول كرديم ولى متعهدٌ به را قصد اخبار و انشاء قرار نداديم بلكه همان مدلول استعمالى و قصد اخطار قرار داديم آنوقت جا دارد كه بگوييم اين معناى تصورى اخطار شده آيا يكى است و در هر دو مقام محلوظ است و يا مختلف است و آيا نسبت ديگرى مثل نسبت هاى جمله هاى انشائى محض در مقام انشاء اخطار مى شود و يا همان نسبت حمليه و تصادقيه اخطار مى شود.
بنابراين هر دو احتمال مطرح است يعنى مى شود كسى بگويد كه جمله خبرى در مقام انشاء مجازاً در نسبت ارساليه ـ كه مباين با نسبت حمليه و تصادقيه ـ استعمال شده و ممكن است گفته شود كه در همان نسبت تصادقى استعمال شده است.
ايشان مى فرمايد بر اينكه هر دو احتمال فى نفسه معقول است ولى خلاف وجدان است كه بگوييم نسبت تغيير كرده و عوض مى شود يعنى ما به حسب وجدانمان حس مى كنيم كه در اين جا نسبت (بعت) يا (أنت طالق) در مقام انشاء همان نسبتى است كه در مقام اخبار از جمله استفاده مى شود و نسبت عوض نشده است و مانند معانى جمله هاى متمحض در انشاء نيست :
در اينجا دو نكته مى آورند كه ثبوتاً و اثباتاً اين احتمال را نفى مى كنند.
نكته اوّل اينكه احساس مى شود كه اعتبار و يا طلب به همان نسبت تصادقى و حملى تعلق گرفته و در طول آن است يعنى منظور اعتبار كننده و طلب كننده تحقق نسبت تصادقى است پس بايد اين نسبت و دال بر آن محفوظ باشد.
و نكته دوّم اين كه دالى بر تغيير معنا و نسبت از حمليه به انشائى محض در كار نيست به جز معناى انشاء كه چنين اقتضائى ندارد و تنها برداشتن قصد انشاء به لحاظ مدلول تصديقى دلالت دارد نه بيشتر از آن، پس ثبوتاً و اثباتاً احتمال اول منتفى است و معناى مستعمل فيه و همچنين مدلول تصورى جمله در مقام انشاء همان نسبت خبرى يا نسبت تصادقى است.
بحث دوم:
اما در بحث دوم مى فرمايد حالا كه نسبت، همان نسبت تصادقى و خبرى است اين بحث پيش مى آيد كه آيا فرقى ميان اين دو معنا از نظر مدلول تصورى و استعمالى نيست و فرقشان تنها در مدلول تصديقى جدى است كه در يكى قصد اخبار و در ديگرى قصد انشاء است و يا مى توان فرقى نيز در معناى تصورى و استعمالى ميان اين دو مقام تصوير نمود.
در اين بحث ظاهراً ايشان مى خواهند يك وجدان ديگرى را ادعا كنند كه ما در عين حالى كه آن وجدان سابق را قبول داريم كه نسبت حمليه محفوظ است و به نسبت ارساليه مبدل نشده است ليكن اينكه بگوييم اين دو جمله تنها در مدلول جدى و قصد اخبار و انشاء با هم فرق دارند خلاف وجدان است و لذا در اينجا اين رامطرح مى كنند كه ما مى توانيم بين آن وجدان و اين وجدان را اينگونه جمع كنيم و بگوييم اگر چه اصل نسبت حمليه در هر دو مقام محفوظ است وليكن كيفيت لحاظ آن با هم فرق دارد به نحوى كه در وجه چهارم از معناى ايجاديت انشاء گفتيم يعنى معانى و نسبت هاى حمليه كه قابل انشاء هستند بدان معنا كه مصداقشان در خارج ايجاد شود مانند مقولات اعتبارى، بيع طلاق، نكاح و امثال آنها يا افعال حقيقى كه اعتبارى نيستند ليكن مصداقشان در خارج در طول استعمال ايجاد مى شود مانند طلب به دو شكل در ذهن تصور مى شوند تصور إفناء آنها در عالم تحقق كه مفروغ عنه بوده و با قطع نظر از اين، استعمال موجود است و تصور افناى آنها در مصداق كه مى خواهيم آن را با شخص اين استعمال ايجادش كنيم و مصداقش را متحقق كنيم و اين دو نوع نگاه به يك نسبت تامه حمليه يا نسبت تصادقيه است كه در مرحله مدلول تصورى و استعمالى با يكديگر فرق مى كند و قبلاً گفتيم كه اين نوع خصوصيات چون لحاظى هستند مى تواند در معناى موضوع له يا مستعمل فيه اخذ شود و محذورى پيش نمى آيد بنابراين مى توانيم بگوييم در عين اينكه نسبت خبرى در مقام انشاء محفوظ است جمله در نسبت ديگرى به جاى آن مجازاً استعمال نشده است و نسبت تصادقى و حملى به ارسالى وطلبى كه نسبت مباينى است مبدل نشده است ليكن در عين حال لحاظ اين نسبت لحاظ ايجادى است به معنايى از ايجاديت كه در وجه رابع، آن را تصوير كرديم و گفتيم كه در اين قبيل معانى كه مصداقشان در طول استعمال ايجاد مى شوند قابل تصوير است و بدين ترتيب وجدان دوم نيز توجيه و تحليل شده و قابل قبول است و در حقيقت مى توان گفت كه دو نوع نگاه و لحاظ افنائيت مفهومى در مفهوم ديگرى است يا دو حصه از نسبت تصادقى و حمليه است كه باهم فرق مى كند و به اين ترتيب هم آن وجدان را حفظ كرديم كه اين نسبت ها ذاتاً عوض نشده است و هم وجدان دوم را حفظ كرديم كه جمله بعت اخبارى و انشائى در معناى مستعملٌ فيه با هم فرق دارند حتى اگر مدلول جدى در كار نباشد ـ مانند جائى كه مى دانيم قصد جدى در كار نبوده و به طور شوخى، انشاء مى كند و يا اخبار مى دهد كه باز مثل هم نيستند ـ و نگاه تصورى در هريك مانند نگاه تصورى در ديگرى نيست و ايشان مى فرمايد اين حرف قابل قبول است و مى شود گفت كه كلا قصد اخبار و انشاء جايى مى آيد كه جمله اى كه مى خواهد قصد اخبار به آن تعلق بگيرد تصوراً تناسب با اخبار داشته باشد و جمله اى كه مى خواهد قصد انشاء به آن متعلق شود تصوراً تناسب با قصد انشاء داشته باشد كه در مقام انشاء همان نگاه و لحاظ ايجادى به نسبت است بر خلاف مقام اخبار و اين مطلبى ذوقى و عرفى و مطابق با وجدان لغوى است.