درس خارج فقه حضرت آيت اللَّه هاشمى شاهرودى - جلسه 49 - دوشنبه 1393/11/27
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
(الرابع هل الحكم مختص بحج الإفراد و القران أو يجرى فى حج التمتع أيضا و إن كانت عمرته بتمامها حال المملوكية الظاهر الثانى لإطلاق النصوص خلافا لبعضهم فقال بالأول لأن إدراك المشعر معتقا إنما ينفع للحج لا للعمرة الواقعة حال المملوكية و فيه ما مر من الإطلاق و لا يقدح ما ذكره ذلك البعض لأنهما عمل واحد هذا إذا لم ينعتق إلا فى الحج و أما إذا انعتق فى عمرة التمتع و أدرك بعضها معتقا فلا يرد الإشكال)××× (1) العروة الوثقى (للسيد اليزدى)؛ ج2، ص425. ×××.
مرحوم سيدرحمه الله در جهت چهارم مىفرمايد بنابر اجزا در حج عبدى كه قبل از مشعر آزاد شده و يا صبى كه قبلش بالغ شده است - بنابر الحاق صبى به عبد - آيا اجزا از حج افراد و قران است و يا اجزا از حج تمتع هم هست ؟ يعنى اين اجزا از حجة الاسلام كسى هم كه وظيفهاش حج تمتع است، مىباشد و نيز عمرهاش در حال مملوكيت انجام گرفته، مجزى است و يا قائل مىشويم كه اين نصوص مىگويد فقط حج او مجزى است كه برخى قائل شدند كه از اين نصوص استفاده مىشود كه فقط حجش مجزى است نه عمره تمتع.
كه ايشان جواب مىدهد اطلاق نصوص شامل حج تمتع با عمرهاش مىگردد چون هر دو يك عمل هستند و مضافاً به اين كه اين مطلب در جايى است كه در اثنا بعد از عمره تمتع آزاد شده است اما اگر در اثنا عمره آزاد شد اصل اشكال هم وارد نيست .
در اينجا محكى از شيخرحمه الله در خلاف××× (2) الخلاف، ج2، ص379. ××× و علامهرحمه الله در تذكره××× (3) تذكرة الفقهاء، ج7، ص38. ××× و خيلى از فقها قول دوم است يعنى حج تمتع را هم شامل مىشود و مرحوم شهيدرحمه الله در دروس××× (4) الدروس الشرعيه، ج1، ص308. ××× گفته است كه ظاهر فتاوى هم همين است ولى از مرحوم كاشف اللثامرحمه الله××× (5) كشف اللثام، ج5، ص85. ××× خلاف اين نقل شده است در صبى و مجنونى كه قبل از مشعر بالغ و عاقل شده باشند و گفته است كه بيش از اين ثابت نمىشود كه از حج او مجزى است نه از عمره تمتع كه در حال صبا واقع شده است ؛ لازم است براى توضيح اين مطلب فوق صورى را متذكر شويم .
صورت اول : اين است كه اين عبد بعد از انجام عمره تمتع و سپس محرم شدن براى حج و حضور در عرفات، عتق شده باشد كه شام عرفه و يا روز عرفه است و عمره تمتعش را در حال مملوكيتش انجام داده است كه ظاهر متن ناظر است به اين صورت؛ در اين جا اين سوال مطرح است كه آيا از اين روايات استفاده مىشود كه عمل او مجزى است از حج تمتع با اينكه عمره را كلا در حالت عبوديت انجام داده است يا خير؟
مرحوم سيدرحمه الله مىفرمايد اطلاق روايت اينجا را مىگيرد و در اينجا كاشف اللثامرحمه الله مىفرمايد (يجزى عن العبد حجة الاسلام) ناظر به حج است اما اين كه عمرهاى كه قبل انجام داده است در حال مملوكيت مجزى است يا خير اين دو روايت دلالتى بر اين مطلب ندارند و از اين نكته ساكت هستند و مرحوم سيدرحمه الله پاسخ مىدهد كه اين دوتا يك عمل است و اگر دو عمل بود اين حرف موضوعيت داشت كه حج افراد اين گونه است ولى عمره در حج تمتع جزء اين حج است و عمل واحدى است و اطلاق روايت كه مىگويد اجزأه عن حجة الاسلام معنايش اين است كه آن چه وظيفه واجب و حجة الاسلامش بوده است انجام گرفته است پس چون عمل واحد است دال بر اين است كه كل حجة الاسلام انجام شده است.
ممكن است گفته شود اگر در روايت انجام عمره تمتع ذكر شده بود اين دلالت تمام بود ولى در روايت اين مطلب اينگونه ذكر نشده است كه عبد آزاده شده از قبل چه كارهايى را انجام داده است و از اين جهت تصريحى به انجام عمره تمتع نشده است و نمىشود اين مطلب را از اطلاق استفاده كنيم زيرا كه اطلاق جمع قيود نيست و ناظر به تك تك افراد مطلق نمىباشد .
جواب اين اشكال اين است كه قبلا عرض شد قدر متيقن روايت و يا ظهور آن در اين است عبد كه عتق شده است از نظر اشتغالش به حج مشتغل بوده است و تنها از ناحيه حريت سؤال شده است وقتى اين گونه باشد قدر متيقنش همين است نه اين كه در احرام نبوده و بعد مىخواهد احرام ببندد و اگر اين گونه بود بايد مىگفت؛ پس اصل اشتغالش به حج به اين مقدار قدر ميتقن اين روايت است يعنى سائل، سؤالش را از نظر حريت مطرح كرده است و از نظر مناسك حج و اصل انجام اعمال حج در سوال سائل مفروع عنه است و غالباً هم مكلفين نائى از مكه بوده و حج تمتع را بجا مىآورد و چون كه حج تمتع با عمرهاش يك عمل و يك واجب است اطلاق اين دو روايت شامل اين صورت اول بوده بلكه قدر متيقن آن مىشود و يا بيش از اطلاق دلالتش بر اجزاء تمام مىشود بنابر اين اصل اين اطلاق نسبت به صورت اول روشن است و در اين فرض، تشكيك در اطلاق بلامحل است .
صورت دوم: جايى است كه فرض شود عبد قبل از احرام حج عتق شده است حال يا در مكه است و يا به عرفات كوچ كرده است وليكن به گونهاى است كه بعد از آزاد شدن فرصتى براى عمره تمتع ندارد كه حكم اين صورت، حكم صورت قبل است زيرا كه اطلاق معتبره معاويه كه مىفرمايد (اعتق يوم عرفه) شاملش مىشود زيرا كه شايد ابتداى روز عرفه بوده و هنوز هم براى حج محرم نشده باشد ولى عمره تمتع را بجا آورد است بلكه ممكن است گفته شود در روايت شهاب هم الغاء خصوصيت مىشود و كسى كه صبح عرفه قبل از احرام آزاد شده باشد لكن نمىتواند عمره تمتع را انجام دهد مشمول روايت شهاب مىشود زيرا كه بطريق اولى بايد حجش مجزى باشد چون كه وقوف اختيارى عرفات را هم با حريت درك كرده است پس روايت شهاب به فحوا اين صورت را شامل مىشود.
صورت سوم: همان صورت دوم است از اين نظر كه عتق و آزاد شدن قبل از احرام بستن براى حج است ولى براى اعاده عمره تمتع وقت باقى است و مىتواند از ادنى الحل مثلاً احرام ببندد و عمره تمتع را بجا آورد .
مقتضاى قاعده در اين جا - اگر روايات اجزاء نبود - اين است كه اگر شرايط وجوب را دارا باشد حج تمتع بر او واجب مىشود چون نائى است و بايد عمره تمتع را اعاده كند چون قادر بر عمره تمتع با حريت است و عمره سابقش مجزى نيست ولى مشهور از روايات اجزاء، براى اين صورت هم استفاده اجزاء كردهاند و گفته شده كه مقصود از عتق عشيه عرفه در معتبره شهاب و يا ادراك احدالموقفين در معتبره معاويه، تحقق حريت و عتق قبل از احد الموقفين مطلقا است نه خصوص عتق در شام يا روز عرفه بنابر اين اطلاق هر دو روايت شامل اين صورت هم مىشود و اجزاء از حجة الاسلام را اثبات مىكند.
ممكن است در اين فرض گفته شود كه ديگر روايات نسبت به اين صورت اطلاق ندارند چون كه ممكن است ناظر به عبدى باشد كه نمىتواند بعد از حريت عمره تمتع را اعاده كند ولذا شارع درباره او گفته است يجزى از حجة الاسلام اما اين شخص كه مىتواند عمره تمتع خود را نيز با حريت اعاده كند شايد حكمش اعاده عمره باشد و در اين صورت است كه حجش مجزى مىشود بنابراين نصوصى كه در اجزاء آمده است اين قدر اطلاق ندارد كه عبد آزاد شدهاى كه بر اعاده عمره تمتع هم قدرت دارد شامل شود.
حاصل اين كه نفى لزوم اعاده عمره تمتع در اين صورت از روايات اجزاء استفاده نمىشود و اگر اجزائش از اين روايت را استفاده كنيم موونه زائدى است به نكتهاى كه گفته شد كه در روايات اطلاق لفظى براى اين صورت نداريم زيرا مورد شان عتق در شام و يا روز عرفه است و از باب الغاء خصوصيت مىخواهيم از عتق در عشيه يا روز عرفه به عتق در زمان قبل از آن هم تعدى كنيم و اين نكته تمام نيست زيرا كه ممكن است نكته اجزاء، عدم تمكن از اعاده عمره تمتع باشد كه در اين صورت نيست .
پاسخ اين شبهه اين است كه اگر كسى از روايات استظهار كند كه مفادشان اين است كه آن حريتى كه شرط است در حجة الاسلام حريت از اول نيست بلكه كافى است كه اگر حريت از زمان ادراك احد الموفقين صورت پذيرد اطلاق شامل اين صورت هم مىشود زيرا كه مانعيت عبوديت را تضييق مىكند و منحصر مىكند به عبوديت تا بعد از موقفين كه اگر قبل از اين زمان آزاد شود همين مقدار كافى است كه مثل ساير مكلفين احرار مشمول همان وظيفه باشد و در حقيقت روايات اجزاء مىخواهد روايات عدم اجزاء حج عبد و صبى را قيد بزند و بگويد آنها شامل كسى كه در ما قبل از احدالموقفين - قبل از مشعر - آزاد شود از ابتدا، نمىباشد و حج چنين عبدى همان حج حر از ابتداء است و وظيفهاش از ابتداء حج تمتع بوده است كه بعيد نيست اين استظهار صحيح باشد همانگونه كه مشهور فهميدهاند مخصوصاً در معتبره معاوية بن عمار كه در آن بيان كبراى كلى بود فلذا صورت سوم هم مشمول اطلاق اين روايات است يعنى اگر عبد آزاد شده وقت هم دارد كه عمره تمتع را انجام دهد باز هم به آن مكلف نيست و عمره و حجش هر دو حج تمتع او خواهد بود.
صورت چهارم: آن است كه عتق در اثناء انجام عمره تمتع باشد كه در ذيل متن آمده است )أما إذا انعتق فى عمرة التمتع و أدرك بعضها معتقا فلا يرد الإشكال( مرحوم سيدرحمه الله در اين صورت فرموده اشكال مستشكل وارد نيست .
وليكن بر مرحوم سيدرحمه الله اشكال شده است كه چرا گفته است )لا يرد الاشكال( با اين كه همان اشكال مستشكل در اين جا هم وارد است زيرا كه مستشكل اينگونه اشكال نمود كه اين روايات ناظر است به اعمال حج و در آن عمره تمتع ذكر نشده است كه اگر عمره تمتع را غير از حج بدانيم اشكال در هر دو صورت است چه عتق بعد از عمره تمتع باشد و چه در اثنا عمره تمتع و اگر گفتيم كه در حج تمتع، عمره و حج يك عمل واحد است و اين پاسخ اشكال در صورت اول باشد اين پاسخ را در اين صورت هم لازم داريم پس وجه عدم ورود اشكال در اين صورت معلوم نشد .
پاسخ اين اشكال اين است كه مرحوم سيدرحمه الله مىخواهد به اين نكته تمسك كند كه اطلاق (اذا ادرك احدالموقفين فقد ادرك الحج) در معتبره معاويه شامل عبدى كه در اثناء عمره تمتعش آزاد شده نيز مىگردد چون كه بر او هم ادراك احد الموقفين حراً صادق است و مىگويد كه اين هم ادراك حج نموده است و مجزى است و ديگر اين حج نمىتواند حج افراد و يا قران باشد و آن اشكال در اين اطلاق مورد ندارد و اطلاق مذكور در جواب امامعليه السلام در معتبره معاويه تمام است هر چند سؤال از خصوص عبدى است كه در روز عرفه آزاد شده است بلكه از روايت شهاب نيز مىتوان اولويت اين صورت رادر اجزاء از حج تمتع بالفحوى استفاده كرد زيرا كه برخى از عمره تمتعش نيز با حريت انجام شده است و از آن براى كسى كه اعمالش را در حالت عبوديت انجام داده است اجزا استفاده كرديم و براى كسى كه بيشتر اعمالش در حال حريت انجام دادهاست مجزى است و صحيح مىباشد و اين صورت هم ملحق است بصورت سوم.
صورت پنجم: صورتى است كه خارج از بحث ماتن است و آن جايى است كه عبد عمره تمتع را اصلاً انجام نداده است و در خدمت مالكش بوده است و بعد عتق مىشود در اين صورت آيا مىتواند حج را انجام دهد يا خير؟ در اينجا طبق قاعده اگر قادر است به انجام عمره تمتع و حج تمتع و شرايط وجوب را هم داراست، حج تمتع بعد از حريت بر او واجب مىشود و اما اگر بعد از عتق بر عمره تمتع قادر نمىباشد و وقت هم ضيق است بايد گفت تكليف به حجة الاسلام را ندارد و اگر استطاعت و شرايط باقى ماند در سال ديگر بايد انجام دهد مگر اين كه از رواياتى كه در مورد كسى كه عمره تمتع از او فوت مىشود، اينگونه فرموده بود كه حج تمتعش به افراد مبدل مىشود و مجزى است، اطلاق بفهميم كه فوت عمره چه به جهت عجز باشد و چه به جهت عدم تكليف وظيفه تمتع به افراد مبدل مىشود كه در اين صورت، صورت پنجم نيز حجش با تبديل به حج افراد و انجام عمره مفرده بعد از حج مجزى خواهد بود و گفته مىشود كه اين دو روايت اجزاء، شامل صورت پنجم نمىشود.
اين مطلب نسبت به روايت شهاب صحيح است كه شايد اطلاق نداشته باشد وليكن ممكن است گفته شود نسبت به معتبره معاويه بن عمار و تعبيرى كه در آن وجود دارد اطلاق دارد زيرا كه فرموده است كه عبد ازاد شده اگر با حريت احدالموقفين را ادراك كند حج را ادارك كرده است و مجزى است و اين تعبير، هم كسى را كه مشتغل به حج بوده است و عمره تمتع را انجام داده است شامل مىشود و هم اطلاق دارد و كسى كه ابتدا مىخواهد مشغول به حج بشود را در بر مىگريد چون كلمه اجزا در آن نيامده است تا گفته شود ناظر به اولى مىباشد بلكه كلى گفته است و سائل فرض نكرده است كه عمره تمتع را انجام داده است پس بعيد نيست اطلاق اين معتبره شامل صورت پنجم هم شود و بگويد چنين فردى نيز حجة الاسلام را ادراك مىكند البته با انجام عمره مفرده بعد از آن، زيرا كه عمره هم بر كسى كه عمره تمتع از او فوت شده باشد واجب است مخصوصاً با ملاحظه روايات وارد شده در من فاتته عمرة التمتع.