درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى
جلسه 114 / شنبه / 8 / 8 / 1389
بحث در بساطت و تركب مشتق بود كه آيا معناى اسماى مشتقه بسيط است يا مركب است از ذات له المبدأ ؟ يا شىء له المبدأ. عرض كرديم كه مجموع اقوال علماى اصول در اين مسأله چهار قول است.
قول مرحوم ميرزا (رحمه الله):
قول مرحوم ميرزا (رحمه الله) به بساطت و اينكه اسم مشتق منتزع از همان مبدأ است ولى لا بشرط از حمل بر ذات و حمل بر موضوع، بر خلاف مبدأ و اسم مبدأ مثل مصدر يا اسم مصدر است كه آن بشرط لا از حمل مى باشد مثلاً نمى توانيم بگوييم: زيد علم ولى مى توانيم بگوييم زيد عالم عالم از همان علم گرفته شده ولى با خصوصيت لابشرطى از حمل كه شايد ايشان اين تعبير را از بعضى منطقيون گرفته باشد و آنجا شرح داده كه شرح آن خواهد آمد.
قول صاحب كفايه (رحمه الله):
قول دوم قول مرحوم صاحب كفايه است كه صاحب كفايه قائل به بساطت مشتق شده است ولى نه به اين نحوى كه مرحوم ميرزا (رحمه الله) فرموده است بلكه به نحو مفهوم وحدانى بسيطى كه از ذات انتزاع مى شود ذات متلبس از متلبس انتزاع مى شود. عالم مفهوم بسيطى كه از متلبس به علم انتزاع شده است پس مركز ثقل و منشأ انتزاعش ذات است نه مبدأ.
قول مرحوم عراقى (رحمه الله):
قول سوم هم تركيبى است بين مبدأ و نسبت كه مرحوم عراقى (رحمه الله) بر اين اصرار دارد و اينكه مشتق با ماده اش دال بر مبدأ است. و با هيئتش دال بر نسبت است ـ چون با استقراء در لغت ثابت شده كه هيئات براى نسبت وضع مى شوند ـ و هر دو وضع نوعى دارند نه وضع شخصى و بيش از اين دو دال و مدلول در مشتق نيست و امّا ذات را هم كه در مشتق مبدأ منسوب به آن است بالملازمه استفاده مى كنيم.
قول محقق اصفهانى (رحمه الله) و آقاى خوئى (رحمه الله) و ديگران:
قول چهارم هم قول مرحوم صاحب حاشيه بر كفايه محقق اصفهانى و مرحوم آقاى خويى (رحمه الله) و ديگران است كه قائلند مشتق مركب است از ذات و يا شىء له المبدأ يعنى مركب از سه چيز است، مبدأ و ذات و نسبت بين آنها و به همين جهت هم بر ذات صادق است چون ذات مبهمى در معناى مشتق اخذ شده است.
اين چهار قول در اين مسأله موجود است و بحث شده است و براى هر قول ادله اى ذكر شده كه ما اجمالاً به اين ادله خواهيم پرداخت.
در اينجا بحثى را مرحوم صاحب كفايه دارد كه مورد توجه مرحوم آقاى خويى (رحمه الله)قرار گرفته است.
بيان صاحب كفايه (رحمه الله):
مرحوم صاحب كفايه در مقصود از مركب بودن مشتق مطلبى راآورده است و مى فرمايد ما كه مى گوييم اسم مشتق مركب نيست و بسيط است نمى خواهيم تركيب تحليلى را كه منطقيون و فلاسفه گفته اند نفى بكنيم همانگونه كه در باب تعاريف گفته اند مثلاً انسان با تحليل عقلى مركب از جنس و فصل است و عبارت از حيوان ناطق است و اسب حيوان صاهل است و مقصود نفى آن تركيب تحليلى و عقلى در ماهيات نيست زيرا آن تركيب در جوامد هم ثابت است بلكه مقصود ما نفى تركيب در عالم لحاظ است يعنى آنچه در ذهن از لفظ مشتق لحاظ مى شود و به ذهن خطور مى كند يك لحاظ، و تصور است. نه مركب از چند لحاظ و اين منافات ندارد با اينكه ماهيت مشتق در يك تحليل ديگرى مثل ماهيت اسم جامد قابل تحليل و تجزيه عقلى به اجزاء ذاتى و ماهوى متعدد باشد زيرا آن يك تجزيه تحليلى تعملى و عقلى است، و مستلزم تعدد لحاظ و ملحوظ نيست.
كلام آقاى خوئى (رحمه الله):
مرحوم آقاى خويى بحث ايشان را ذكر كرده است و مى فرمايد بنابراين ايشان با ما موافق است و در حقيقت قائل به تركيب تحليلى مشتق است نه بساطت زيرا كه قائلين به تركيب نيز قائل به تعدد لحاظ در ذهن نيستند بلكه قائل به آن هستند كه آن لحاظ ذهنى واحد، منحل به ذاتى است كه متلبس به مبدأ مى باشد همانند مفهوم (بيت) و يا مفهوم (عشرة) كه با تحليل مركب از اجزاء بيت است و آحاد (عشرة) است هر چند كه در يك مفهوم و لحاظ ذهنى است و به معناى (يك) و (دو) تا (ده) و يا (درب) و (ديوار) و (سقف) و (زمين) كه مفاهيم مستقلى از هم مى باشند نيست و بدين ترتيب اختلاف ميان صاحب كفايه و ما لفظى است نه حقيقى، و بساطتى را كه ايشان ادعا مى كند با تركيبى كه ما ادعا مى كنيم يكى است.
ايشان ادعاى بساطت به معناى وحدت در لحاظ ذهنى را دارد كه ما هم به وحدت لحاظ قائل هستيم. و ايشان مى گويد تجزيه و تركيب در تحليل عقلى است كه ما هم مى گوييم تركيب در معناى تحليلى است و به معناى تعدد در مفاهيم و لحاظ هاى ذهنى نمى باشد و مفهوم مشتق همان حصه مقيدة و خاص ذات متلبس به مبدأ است كه مفهومى وحدانى و لحاظ واحد است.
نقد كلام مرحوم آقاى خوئى (رحمه الله):
به نظر ما اين مطلب قابل قبول نيست يعنى مرحوم صاحب كفايه آنچه را كه به عنوان تركيب نفى نمى كند و آن را قبول مى كند غير از تركيبى است كه مرحوم اصفهانى و آقاى خويى و ديگران قائل مى شوند بلكه صاحب كفايه به اين نحو تركيب را هم نفى مى كند و از اين جهت نيز قائل به بساطت مى باشند امّا تركيبى را كه نفى نمى كند تركيب از جنس و فصل و اجناس عاليه و فصول است كه در اسماء جامده نيز مانند (انسان) (حجر) (خرس) هم موجود است كه مربوط به تجزيه طبايع و ماهيات است با قطع نظر از عالم ذهن و مفهوم منعكس شده در آن كه واحد است وليكن هر گونه تركيب ديگر چه در لحاظ و تصور ذهنى از مشتق و چه در ملحوظ از معناى مشتق را انكار مى كند و تركيبى را كه قائلين به قول چهارم قائل هستند هر چند كه به معناى تعدد لحاظ ذهنى نيست وليكن به معناى تركيب در ملحوظ در آن لحاظ است همانند لحاظ (خانه) و (بيت) كه اگر چه يك لحاظ و مفهوم ذهنى است وليكن در آن اجزاء بيت از سقف و ديوار و زمين و درب و پنجره گنجانيده شده و به طور مجموعى ملحوظ است و اين نحو تركيب غير از تركيب ماهيات از جنس و فصل است و اين را هم صاحب كفايه انكار مى كند و مى گويد ملحوظ معناى مشتق نيز بسيط است يعنى مرادف با (ذات له المبدأ) نيست در صورتى كه بنابر قول به تركيب ميان (عالم) و (الذات المقيدة بالعلم) و يا (الذات التي لها العلم) ترادف خواهد بود زيرا كه نسبت ناقصه و معانى حرفى نيز براى تحصيص و تقييد است و مفهوم آنها حصه است كه مفهوم افرادى و لحاظ واحد است و صاحب كفايه مى گويد (عالم) مفهوم وحدانى است كه منتزع از (ذات لها العلم) است همانند انتزاع (انسان) از (ذات لها الانسانيه) وليكن مرادف با آن نيست و تفصيل آن خواهد آمد بنابراين اختلاف لفظى نيست و ايشان تصريح مى كند آن تركيبى را قبول دارد كه در اسماء جامده نيز هست كه آن تركيب در ذات ماهيات است و ربطى به بحث ما كه مخصوص به مشتقات است ندارد و الاّ اسماء جامده هم مركب خواهند شد كه قائلين به تركيب مشتق آن را قبول ندارند و الاّ معناى عام اسماء مركب خواهد شد كه واضح البطلان است زيرا كه تركيب در ماهيات ربطى به مفهوم و معناى لفظ ندارد و مستلزم ترادف مفهومى (انسان) با (حيوان ناطق) نيست و معناى موضوع له مفاهيم ذهنى است كه در اينجا متباين مى باشند.