اصول جلسه (84)

درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى


جلسه 84 / يكشنبه / 12 / 2 / 1389


 اقسام جمله خبرى:


 بحث از هيئت هاى جمله هاى انشائى تمام شد و بحث بعدى در مورد هيئت هاى جمله هاى خبرى است كه قبلا اجمالا بحث شد ولى خوب است مجموع بحث هاى مربوط به جمله هاى خبرى در يك جا جمع آورى شود كه در اينجا ما اين كار را انجام مى دهيم جمله خبرى مانند جمله انشائى بر چند نوع است كه آنها را مى توانيم به پنج نوع يا پنج دسته تقسيم كنيم.


1 ـ جمله خبرى اسمى ساده كه موضوع و محمول آن دو مفهوم اسمى بسيط هستند مانند (زيدٌ قائمٌ).


2 ـ جمله خبرى فعليه است كه از فعل و فاعل تشكيل مى شود مانند (قامَ زيدٌ) كه به تعبير ادبى در اينجا مسند و مسندٌ اليه است نه مبتداء و خبر كه مى شود گفت كه نسبت اسنادى در اينجا است و اين نسبت اسنادى غير از آن نسبت خبرى تصادقى است كه در جمله مبتداء و خبر ثابت است.


3 ـ جمله خبرى اسمى كه خبر در آن نسبت ناقصه است مانند (زيدٌ في الدار) كه مرحوم امام از اين نوع جمله خبرى، به جمله خبرى مووّله تعبير مى كرد زيرا آن را به (زيدٌ كائنٌ فى الدار) تأويل مى كنند.


4 ـ جمله اسميه اى كه خبرش مركب تام است كه خود فى نفسه يك جمله تامه است و تحت اين قسم دو نوع متصور است يكى جمله تامه اسميه مانند (زيدٌ أبوهُ قائمٌ) و ديگرى جمله خبريه فعل و فاعل مانند (زيدٌ يقومُ) و از اين جمله ها در منطق به جمله كبرى تعبير مى كنند كه جمله صغرى در بطن جمله كبرى قرار گرفته است.


5 ـ جمله خبرى كه مركب از دو جمله تامه مى باشد مانند جمله شرطيه كه از دو جمله تامه تشكيل مى شود جمله شرط و جمله جزاء مانند (إن جاءك زيدٌ فأكرمه).


 تحليل انواع جمله هاى خبرى:


 نوع اوّل كه جمله اسميه ساده است از دو مفهوم مبتداء و خبر بسيط در ذهن شكل مى گيرد و بحثش به مناسبت بحث از نسبت تامه و فرقش با نسبت ناقصه و در معانى حرفى مربوط به هيئت هامفصلاً گذشت و در آنجا گفته شد كه هيئت جمله اسميه از براى نسبت تصادقيه يا حمليه وضع شده است كه قائم در ذهن است و نه در خارج و در برخى لغات لفظ خاصى (است و استين) براى آن وضع شده است و اين حمل در يك نسبت ذهنى است نه در خارج چون در خارج دو چيز و نسبت بين آنها نداريم و اينها در ذهن است يعنى ما دو مفهوم را از يك چيز واحد انتزاع كرديم يكى مفهوم زيد ويكى مفهوم قائم و آن دو را در ذهنمان به هم ربط مى دهيم لذا اين حمل در عالم ذهن است و يك فعاليت ذهنى است كه از آن به نسبت تصادقى يا نسبت حملى يا اتحادى يا (هوهويت) تعبير مى كنيم البته شايد واقعاً تعبير نسبت خيلى دقيق نباشد زيرا اگر مقصود از نسبت، وجود رابط باشد به آن معنايى كه در فلسفه گفته شده و در نسبت هاى خارجى اين چنين است ميان دو مفهوم كه هر كدام وجود ذهنى مستقل است وجود رابطى در كار نيست ليكن رابطه اى بين اين دو مفهوم به لحاظ محكى شان برقرار است يعنى متصور و محكى آن دو تا مفهوم بر هم تطبيق داده شده است زيرا يك موقع (زيد) را تصور مى كنيم و (قائم) را هم تصور مى كنيم و هيچ ربطى بين آنها برقرار نمى كنيم يعنى (زيد) محكى دارد غير از محكى (قائم) و يك موقع آن دو محكى را يكى مى بينيم و يكى را بر ديگرى إفناء مى كنيم و اين يك رابطه لحاظى و علاقه بيان دو مفهوم بلحاظ متصور آنهاست كه از آن به نسبت ذهنى تعبير مى كنيم.


نوع دوّم كه جمله خبرى فعلى است مثل (قام زيدٌ) مرحوم شهيد صدر (رحمه الله)اين جمله را تحليل كرده است و از براى آن سه تحليل و يا تفسير ابتداءً مطرح كرده است و سپس برخى را بر برخى ترجيح مى دهد در ابتداء ايشان طبق همان مبناى تقسيم بندى نسبت ها به نسبت هاى ناقصه كه نسبت هاى خارجى هستند و نسبت هاى تامه كه در عالم ذهن است مى فرمايند ما در جمله فعليه مانند (ضرب زيدٌ) دو نسبت داريم يكى نسبت صدورى كه همان صدور مبدأ (ضرب) از فاعلش مى باشد كه مفاد فعل ماضى يا مضارع است ايشان مى فرمايد روشن است كه اين نسبت يك نسبت ناقصه است چون صدور فعل از ذات در خارج است نه در ذهن لذا اين نسبت خارجى است كه وقتى به ذهن مى آيد مفهوم افرادى و نسبت ناقصه است و نمى تواند تامه باشد طبق بياناتى كه قبلاً گذشت كه نسبت هاى خارجى وقتى در ذهن مى آيند مفاهيم افرادى و حصه خاصى از منتسبين هستند و نمى شود نسبت تامه باشند آنجا گفتيم هر نسبتى كه قبل از تصور وجود دارد و تصور بر آن عارض مى شود و آن را تصور مى كند قهراً تصور حصه اى از منتسبين است كه مفهوم افرادى است و بايستى نسبت تامه، نسبتى در طول مفاهيم مستقل و مطلق ميان آنها قائم باشد كه نسبت هاى خارجى ـ يعنى (ضرب زيدٌ) ـ اين چنين نخواهند بود بنابراين بايستى نسبت تامه نسبت ديگرى در جمله فعليه باشد. كه مدلول هيئت جمله فعل و فاعل باشد كه اين نسبت مى تواند در ذهن بوده و تامه باشد مرحوم شهيد صدر در بحث خارجشان اين بحث را تحليل كرده اند و دو تفسير و تصوير براى نسبت تامه ذكر مى كنند سپس در بحث از هيئت هاى افرادى و هيئت فعل تفسير و وجه سومى را هم اضافه مى كنند كه در بحث خارج مطرح نشده بود وليكن خارج از بحث و در تقريرات آن را اضافه كردند و وجه اول از دو وجه بحث خارج را هم حذف مى كنند و بدين ترتيب در مجموع سه تفسير براى جمله خبرى فعلى مطرح مى شود كه بايد ديد كدام يك از آن ها قابل قبول است.