درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى ـ جلسه 580 ـ يكشنبه 1394/9/1
بسم الله الرحمن الرحيم
در بحث هاى سابق عرض كرديم كه (كل) به معناى (همه) است و اگر بر نكره وارد شود به معناى (هر) است و اما اگر بر معرفه وارد شود معنايش استيعاب اجزائى است و بيانش گذشت حال اگر بر جمع وارد شود مثل (اكرم كل العلما) يا (اكرم كل علماء البلد) در اين گونه موارد معناى (كل) چيست؟ در اين جا شهيد صدر(رحمه الله) فرموده اند مى شود استيعاب افرادى باشد و مى شود اجزائى باشد يعنى ممكن است منظور همه فرد فرد از علما باشد و مى شود هم اجزائى باشد يعنى به معناى جمع لحاظ شود و همه مراتب و اجزاى اين جمع مقصود باشد كه هر مرتبه اى از جمع جزئى از همه علما است كه مثل (اكرم كل العشره) و (مثل اكلت كل السمكه) است زيرا كه هر عددى دون عشره جزء عشره است و اين جا هم هر مرتبه اى از علما جزئى از جمع علماء البلد يا العلماء است و لذا مى گويد همه اين مراتب و اعداد جمع در علما داخل است و استيعاب اجزاى مى شود البته بايد توجه داشت كه عموم در (اكرم كل العشره) اجزائى است و ليكن در مثل (اكرم كل واحد من العشره) افرادى است و همچنين در (اكرم كل عشره) يعنى سه نحو (كل) بر عشره وارد مى شود كه يكى هم (اكرم كل عشره) است كه اين هم افرادى است ولى مدخول عشره عشره است و به بعض عشره اشاره ندارد و (اكرم كل واحد من العشره) هم همين گونه است و مدخول واحد است كه مفرد منكر است و عموم آن افرادى است ولى دائره عشره عشره دارد مثل (اكرم كل واحد من الناس) و اين جا دائره اش محدود تر است حال بحث اين است كه (اكرم كل العلماء) چگونه است آيا مثل (اكرم كل العشره) است كه عمومش اجزائى است يا مثل (اكرم كل واحد من العشره) است كه عمومش افرادى است كه اگر اجزائى باشد مى توان گفت كه عموم آن مجموعى است اما اگر اكرم كل واحد من العشره باشد مثل اكرم كل واحد من الناس است و استيعاب افرادى است و هر كدام موضع مستقل است. شهيد صدر(رحمه الله)مى فرمايد ظاهر (كل) وقتى بر جمع وارد مى شود استيعاب اجزائى است چون مدخول آن جمع بماهو جمع است و جمع بر مفرد صادق نيست تا اين كه استيعاب افرادى باشد پس نه جمع بر يك فرد صادق است و نه تنوين دارد و نه مفهوم واحد در آن اخذ شده است تا استيعاب افرادى مى شود و درست است كه ماده جمع اسم جنس است و ماده قابل صدق بر تك تك افراد بود ولى چون كه ضمن هيئت آمده است و جمع بماهو جمع مدخول (كل) قرار گرفته است پس مقتضاى قاعده اين است كه استيعاب آن اجزائى باشد و مثل جائى است كه (العشره) موضوع قرار بگيرد و لذا مى گويد مقتضاى قاعده استيعاب اجزائى است و استيعاب افرادى لازمه اش اين است كه مدخول كل مفرد باشد كه بر فرد صدق كند و اين جا اين مطلب مفقود است و تنوين وحدت و قيد واحد را هم نداريم و مقصود كل سه تا سه تا هم نيست و جمع را آورده كه بر قليل و كثير صادق است و منظور همه مراتب آن است.
سپس يك نقض وارد مى كنند كه اگر اين گونه باشد كه عموم اجزائى است پس چرا استثنا اجزاء از آن درست نيست مثل (قرأت كل الكتب الا صفحة) كه درست نيست و عنايت دارد و بايد فرد استثنا شود (الاكتاباً) استثناء جزء يك فرد از آن يا غلط است و يا ركاكت دارد پس اين عموم افرادى است و اجزائى نيست.
جواب مى دهند كه اين مطلب صحيح نيست و اين در (كل العشره) همين گونه است كه بايد بگوئى (قرأت كل العشره الا واحداً) چون درست است كه اين اجزائى است ولى افراد اجزاء آن جمع شده اند و نه اجزاء يك فرد و مثل جائى است كه اسم جمع باشد مثل (اكرم كل القوم الا زيدا) پس جمع و مركبى كه لحاظ شده است هر فردى جزئش مى باشد و عموم اجزائى به اين لحاظ است و لذا آن استثنا درست نيست يا عنايت و ركاكت دارد و عدم صحت آن استثنا و صحت استثنا فرد از اين بابت است.
بله، در دخول (كل) بر مثنى اگر معرفه باشند استثنا اجزائى نسبت به جزء جزء هريك از دو فرد است مثل (قرأت كل الكتابين) يعنى جزء جزء هر كدام را قرائت كرده است چون استيعاب افرادى بر دو فرد در مثناى معرفه مناسب نيست زيرا كه كثرت فردى ندارد تا مناسب باشد چرا، استيعاب افرادى نسبت به مثناى نكره يعنى (كل كتابين) كه به معناى هر دوتا دوتا كتاب است صحيح است كه خارج از بحث مثنى و جمع معرفه است لهذا در اينجا (قرأت كل الكتابين الا صفحة) درست است و (الاكتاباً) درست نيست چون مثنى افراد ندارد و دو فرد بيشتر نيست و مصاديق متعدد ندارد برخلاف جمع پس وقتى كل بر مثناى معرفه اضافه شد مثل اضافه اش به فرد معين است كه به معناى اجزاء هر فرد مى شود.
ذيل اين بيان را قبول داريم و اين نقض و پاسخ هم درست است ولى ظاهر صدر عبارت ايشان قابل قبول نيست و در (اكرم كل العلما) يا (اكرم كل علماء البلد) از اين ها استفاده عموم افرادى مى شود و شبيه (اكرم كل واحد من العلماء) و يا (اكرم كل واحد من العشره) است نه (اكرم كل العشره) يعنى تك تك اين افراد منظور مى شود و نظر به استيعاب و عموم هر فردى از علما را دارد و نمى خواهد علما را يك مجموع واحدى محسوب كند مانند يك مركب و يا عدد و بگويد همه اجزاء اين مجموع واحد منظور است و اين خلاف فهم عرفى است و شايد در معادل فارسى هم همين گونه باشد و وقتى مى گويد همه علما را اكرام كن يعنى تك تك آن ها را اكرام كن .
ما براين مطلب يك بيان حلّى و تحليلى داريم و يك بيان نقضى; اما بيان حلّى اين است كه هيئت جمع ناظر به تكثر است ولى تكثر فردى نه تكثر جزئى و مثل عشره نيست كه مركب است بلكه هيئت جمع ناظر به تكثر فردى مصاديق ماده جمع كه اسم جنس است مى باشد كه از سه تا به بالا و بشرط لا از حيث نقيصه و لا بشرط از حيث زياده است و اين مفاد جمع است پس تكثرى كه در آن لحاظ شده است تكثر افرادى است و (كل) كه به معناى همه و استعياب وجود است وقتى برايت نكثر وارد مى شود معنايش اين است كه اين مصاديق و كثرت ها همه شان منظور است و اين قهراً ملازم و مساوى با استيعاب أفراد متكثر آن طبيعت مى شود و كأنه گفته همه افراد طبيعت منظور است و شبيه هر واحد از آن ها مى شود و مى خواهد همه آن آحاد و افراد طبيعت را در برگيرد اين عموم اجزائى نيست هر چند با كلمه (هر) فرق مى كند و بدليت در آن لحاظ نشده است وليكن قبلاً گفتيم كه بدليت به تنهايى، مدلول (كل) نيست بلكه از اضافه شدن آن به مفرد نكره و امثال آن اين نحو اشاريت استفاده مى شود كه در موارد اضافه (كل) به جمع نيست. اما اين كه ايشان مى گويد جمع را به شكل يك مركب در نظر بگيريم و افراد اجرائش باشند اين گونه هم نيست بلكه اشاره به نحو استغراق در افراد جمع است.
اما بيان نقضى آن است كه اگر بخواهد استيعاب اجزائى براى جمع به عنوان يك مركب باشد اين معنا نيازمند يك دالى است كه جمع را به عنوان يك مفهوم مركب واحدى افاده كند كه هر فردى جزئى در آن مفهوم واحد باشد و آن مفهوم واحد ماده جمع نمى تواند باشد الا استيعاب به لحاظ اجزاء هر فرد خواهد بود كه ايشان در پاسخ نقضى آن را رد كردند پس بايد عنوان ديگرى باشد مثل اخذ عنوان (مجموع) كه اين دال ديگرى مى خواهد غير از هيئت و ماده كه موجود نيست و يا بايد بگوييم كه مراد از هيئت و ماده جمع مرتبه اعلاى جمع ـ كه همه افراد است ـ مى باشد زيرا كه اين مرتبه در خارج متعين است و هر مرتبه كمترى مردد است و بيان اضافى مى خواهد و (كل) افاده استيعاب اجزائى اين مرتبه را مى كند كه اين مطلب هم قابل قبول نيست زيرا كه اين به معناى اجراى اطلاق در جمع است جهت تعينى آن در مرتبه اعلا و اين عموم را در طول اطلاق و مقدمات حكمت مى كند با اين كه چنين نيست ـ همانگونه كه در آينده خواهد آمد ـ علاوه بر اين كه همه جا هم اين اطلاق جارى نيست و چنين تعينى هم وجود ندارد و به عبارت ديگر جمع بر نصف جمع هم صادق است اگر جمع باشد ولى مقتضاى اطلاقش اين است كه بر مرتبه معنيه مثلاً كه همه علماست صادق باشد مثل اين كه اگر (كل) نبود و گفت (اكرم علماء البلد) مقتضاى اطلاق همه آنها است و اين جا استيعاب اطلاقى و از باب مقدمات حكمت است و اگر ربع را مثلاً بخواهد بايد بيان كند حال وحدت جمع اگر از اين باب باشد اين هم قابل قبول نيست چون خيلى از اوقات اين اطلاق را نداريم و اگر باشد هم اطلاق است و معنايش اين است كه عموم اجرائى بعد از دخول (كل) در طول اطلاق است و اين خلاف ظاهر است و الا (اكرم كل علماء البلد) با (اكرم علماء البلد) از اين جهت يكى مى شود و هر دو نيازمند اطلاق هستند با اين كه اين گونه نيست و بعداً خواهيم گفت و اين مبنا را رد مى كنيم و مى گوئيم (كل علماء البلد) خود (كل) قيد را نفى مى كند و در طول مقدمات حكمت نيست پس اين يك نقض است كه اگر بخواهيد وحدت مفهوم جمع را به نحوى كه افراد جزء آن مفهوم مركب واحد باشد را از يك مفهوم ديگر استفاده كنيد مانند مفهوم مجموع و امثال آن دال ديگرى مى خواهد و اگر بخواهيد از اطلاق استفاده كنيد كه مرتبه اعلاى جمع و تكثر مراد است اين مطلب در طول اطلاق و مقدمات حكمت خواهد بود كه قابل قبول نيست .
نقض دومى نيز بر فرض اول وارد است كه اگر بخواهيد مفهوم واحدى مانند مجموع و امثال آن را در جمع بگيريد (اكرم كل العلماء) عام مجموعى مى شود با اين كه شما مى گوئيد عام مجموعى نيست و مجموعيت قرينه اضافى مى خواهد چنانكه در آينده خواهد آمد و اين هم منبهى است كه (كل) وارد بر جمع استيعايش افرادى است زيرا اگر كه مدخولش كه جمع محلى و يا مضاف باشد استيعايش استغراقى باشد نه مجموعى دخول (كل) بر آن نيز افاده استيعاب همه آن افراد را خواهد نمود نه اجزائى پس استيعاب (اكرم كل علماء البلد) يا (اكرم كل العلماء) افرادى است نه اجزائى هر چند با (اكرم كل عالم) فرق دارد كه در آن عموم و استيعاب افرادى از طريق لحاظ (عالم واحد) افاده شده است كه به جهت اخذ قيد وحدت در مدخول (كل) است و كأنه اشارات متعدد به افراد شده است به همه آنها و اما در جمع كأنه اشاره واحدى به همه آن افراد شده است وليكن هر دو استيعاب و عموم افرادى است نه اجزائى .
يك بحث ديگرى در مسئله دخول (كل) بر جمع محلى به لام است كه در بخش بحث از ادوات عموم به تفصيل خواهد آمد و آن چگونگى دخول (كل) كه ادات عموم است بر جمع محلى به لام بنابراين كه خودش هم از عمومات بوده و دلالت بر استيعاب افرادى است و اين گفته مى شود كه يا معقول نيست و يا خلاف وجدان است.