اصول جلسه (132)

درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى


جلسه 132 / يكشنبه / 5 / 10 / 1389


 بحث در دلالت صيغه امر بر طلب از غير يا دستور ـ به تعبير بعضى از عزيزان ـ بود كه عرض كرديم اين دلالت صيغه امر بر طلب از غير، به نحو معناى حرفى است چون هيأت و صيغه امر از هيئات است و معانى هيئات حرفى است و بحث اينجا در اين است كه معناى موضوع له اين صيغه كه از آن دستور يا طلب از غير، را انتزاع مى كنيم چيست ؟ در اين راستا عرض كرديم كه برخى از بزرگان آن مطلب مشهور را ـ كه انشائيات و دوال انشائى ايجاد معنا با لفظ است ـ قبول ندارند و گفتند دلالت امر بر طلب را ـ طبق مسلك تعهد كه مسلك مختار آنهاست ـ محال مى دانند و همچنين ساير ادوات انشاء مثل استفهام، تمنىّ و ترجّى براى ابراز امر نفسانى وضع شده است كه در باب طلب آن امر نفسانى جعل فعل بر ذمه يا اعتبار فعل بر ذمه مكلف است يا اعتبار وجوب و امثال آن است، يا ابراز صفات نفسانى ديگر از تمنى، ترجى، استفهام و امثال اينها كه صفات نفسانى هستند و ابراز آن امور نفسانى چه از مقوله اعتبار باشد كه فعل نفس است و چه از مقوله صفات نفسانى باشد مدلول ادوات انشاء مى باشند همانگونه كه در مدلول خبرى گفته اند كه قصد اخبار مدلول آن است و عرض كرديم چنين تحليلى براى مدلول صيغه امر، مبتنى بر مسلك تعهد است كه مدلول الفاظ و معانى موضوع له را تصديقى بدانيم نه تصورى و اين بحث در حقيقت وضع گذشت و اين اشكال مبنايى است كه مبتنى بر مسلك تعهد است و آن مبنا مورد قبول نيست و مشهور هم آن مبنا را قبول ندارند و دلالت وضعى را دلالت تصورى دانسته اند.


عرض كرديم  دو اشكال بنائى هم اينجا وارد است، يكى اين است كه طبق مسلك تعهد ـ كه به تفصيل گذشت ـ معانى موضوع له الفاظ مدلول استعمالى آنهاست و نه مدلول جدى و آنجا گفتيم كه سه مرحله دلالت داريم.


دلالت تصورى محض كه اصحاب مسلك تعهد آن را انس ذهنى، بين تصور لفظ و تصور معنا مى نامند كه اگر لفظ را از ديوار هم بشنويم باز آن تصور به ذهنمان خطور مى كند و دلالت ديگرى داشتيم كه اسمش را دلالت تصديقى استعمالى مى گذاشتيم يعنى استعمال لفظ كشف مى كند از اين كه متكلم قصد اخطار معنا و تصورى را به ذهن مخاطب دارد و قصد اخطار معناى مجازى را ندارد مگر با ذكر قرينه بر آن و يك مدلول تصديقى ديگرى هم پشت سر مدلول استعمالى و بالاتر از آن داريم كه اسمش را مدلول تصديقى جدى يا مراد جدى گذاشتيم و آن قصد اخبار و يا انشاء جدّى است در مقابل كسى كه قصد استعمال لفظ در معناى حقيقى را دارد ليكن در مقام شوخى يا تقيه و تورية و يا امتحان است و آنهائى كه قائل به مسلك تعهد شده اند گفته اند كه معناى موضوع له آن دلالت تصديقى اول است يعنى اهل لغت تعهد كرده اند كه هر وقت لفظ (اسد) را بكار ببرند قصد اخطار حيوان مفترس را داشته باشند و اما مدلول تصديقى جدّى را حتى در انشاء، معناى موضوع له قرار نداده اند بلكه همان قصد اخطار تصور انشائى و يا اخبارى را موضوع له قرار داده اند.


 نظر مرحوم آقاى خوئى (رحمه الله) در موضوع له صيغه امر:


 اما مرحوم آقاى خويى (رحمه الله) اينجا گفته اند صيغه امر براى ابراز اعتبار نفسانى وضع شده و جعل فعل بر ذمه مكلف و امثال آن كه مدلول تصديقى دوم است كه بيش از مسلك تعهد بوده و توالى فاسدى بر آن بار است كه يكى از آنها لازمه اش مجازيت استعمال در موارد تقيه و امتحان و شوخى و توريه و امثال آن است و اين قابل قبول نيست.


اشكال سوّم كه آن هم بنائى است  اين است كه بنابر مسلك تعهد باز هم مدلول تصورى را لازم داريم ولكن آن را موضوع له نمى دانيم بلكه موضوع له را قصد اخطار يا اخبار و يا انشاء آن مى گيريم يعنى در حقيقت فرقى كه مسلك تعهد با مسلك مشهور دارد اين است كه به آن دلالت تصورى اكتفا نمى كند و آن را انس ذهنى و تداعى معانى بين تصور لفظ و تصور معنا تلقى مى كند ولكن آن وضع نيست بلكه آن انس از وضع نشأت مى گيرد و وضع عبارت است از يك تعهد و دلالت تصديقى كه بر اساس تعهد شكل مى گيرد و آن تعهد اين است كه هر كسى كه لفظ را بكار گرفت قصد اخطار معناى آن را دارد.


پس بايد تصورى را هم براى لفظ داشته باشيم تا قصد اخبار يا انشاء آن را داشته باشيم در حالى كه صاحب اين مسلك مى گويد صيغه امر كه براى ابراز يا قصد اعتبار فعل بر ذمه مكلف وضع شده است دال و مدلول تصورى مى خواهد كه اگر مدلول تصورى آن مفهوم وجوب و يا اعتبار فعل بر ذمه باشد كه مفهومى اسمى است و مناسب با صيغه أمر كه معناى حرفى لازم دارد نيست و اگر نسبت ارسالى است كه صاحب اين مسلك آن را نفى مى كند و به هيچ وجه قبول ندارد و اگر هيچ يك از اين دو نباشد آن هم معقول نخواهد بود زيرا كه قصد افهام نياز به معنايى مفهَم (بالفتح) دارد و اين روشن و واضح است.


پس مسلك تعهد صاحب اين مسلك را نيز ملزم مى كند كه معناى تصورى براى صيغه امر مشخص نمايد كه مرحوم آقاى خويى (رحمه الله) خواسته از اين جهت راحت شده و معنائى براى صيغه امر و نهى و ترجى و تمنى و امثال آنها غير از آن مدلول جدّى در عالم نفس قرار ندهد، مگر اين كه ايشان قبول كند كه مفهوم وجوب يا تمنى و ترجى و امثال آنها كه معانى اسمى افرادى است از هيئت امر و نهى و ادوات تمنى و ترجى به ذهن خطور مى كنند كه بسيار بعيد است و در حروف و هيئات قابل قبول نيست علاوه بر اين كه اين در حقيقت مدلول جمله انشائى را روحاً اخبارى مى كند يعنى ديگر فرقى ندارد كه بگوييم (صل) يا اخبار بدهيم كه (في نفسي ارادة الصلاة منك) و اين دو تا يكى خواهد بود كه قطعاً از نظر لغوى چنين نيست و هكذا در ساير انشائيات.


درست است كه از نظر نتيجه نهايى هر دو جمله يك جور است يعنى آنجايى كه اخبار مى دهى از اينكه فى نفسى ارادة يا اعتبار يا استفهام بالاخره مكلف به لحاظ مدلول تصديقى و جدّى، به همان مدلول جدّى در موارد جمله انشائى مى رسد وليكن دو تا جمله لغةً و وجداناً يكى نيستند و جمله (صل) با جمله اخبار از ما فى النفس مرادف نيست البته اينها همه از باب خلط ميان مدلول وضعى و مدلول تصديقى جدّى است كه از باب همان ظهورات حالى است و وراى مدلول استعمالى يا وضعى الفاظ است و به تفصيل در مباحث قبلى گذشت.


پس در حقيقت مسلك مرحوم آقاى خوئى قابل قبول نيست. نه اصلش تمام است نه مشكل انشائيت الفاظ انشائى را حل مى كند و ما براى صيغه امر بايد يك معناى تصورى و استعمالى تصوير كنيم كه در موارد توريه و تقيه و امتحان و عدم جديت اين معنا محفوظ بوده و انشائى هم باشد.