درس خارج فقه حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى ـ جلسه 90 ـ يكشنبه 1394/7/5
بسم الله الرحمن الرحيم
انتظار داشتيم در اين جلسه اول درس بعد از ايام عيد قربان ، اين عيد را خدمت شما و همه ملت ايران تبريك بگوييم كه مبدل به تسليت شد و بايد به خاطر جريانى كه در منا واقع شد و جنايتى كه شكل گرفت به همه تسليت گفت مخصوصا به ملت مسلمان ايران و خانواده هاى اين عزيزان كه در حال انجام مناسك كشته شدند لازم است در اينجا به چند نكته اشاره كرد.
1- خود اين جنايت هولناك است اين يك فاجعه بزرگى است و هم يك جنايت بزرگ است اين گونه نيست كه تنها چند هزار نفر كشته شدند كه قريب به 400 نفر از حجاج ايرانى بودند كه اين آمار غير از مجروحين است; اين يك حادثه اتفاقى نبوده است و تشكيلات رژيم منحوس آل سعود دروغ مى گويند بلكه يك جنايت عظيم رخ داده است چرا كه تنها مسيرى كه مربوط به زوار ايرانى و معمولا حجاج شيعه بوده آن مسير را بسته اند كه اين خود، يك توطئه اى در اين روز بوده است چون راهها را تقسيم بندى كردند و براى هر مجموعه اى يك مسيرى قرار داده اند; اين راه، راهى بوده كه بيشترين حجاج شيعه براى رمى جمرات از آن عبور مى كردند نسبت زائرين شيعه 5 درصد بيشتر نيست ولى مصدومين و كشته شدگان در اين حادثه نسبتش قريب به نصف است كه نمى توان گفت اين حادثه اتفاقى بوده است بلكه قطعا از قبل طراحى شده بوده است اين حكومت، دشمن اصلى اسلام انقلابى و امام(رحمه الله) است اين هم يكى از جرائم و جنايات ديگر آنها است و بايد دانست كه تمام جناياتى كه امروز در جهان اسلام اتفاق مى افتد بر اساس مقابله با اين اسلام است يعنى اگر يمن را مى زنند چون كه آنها با اسرائيل مخالف هستند و آرمانهاى انقلاب و امام(رحمه الله) را دنبال مى كنند و اگر داعش را ايجاد مى كنند و حمايت مالى و نظامى مى كنند فقط به همين جهت است و اين جنايت آخر هم ادامه همان جنايات اين رژيم است و تمام افكار تكفيرى در دنيا را اينها منتشر كردند و جريانات اسلامى و انحرافى در جهان اسلام از دست اين ها بر آمده است اينها افكار اين تيميه و محمد بن عبد الوهاب را تبليغ، تقويت كردند و منتشر كردند و ثروت هاى نفت را خرج همين جريانات تكفيرى انحرافى كرده و مى كنند و در هرجا حركت اسلامى درست و انقلابى و مقاوم با اسرائيل و نظام سلطه شكل بگيرد با آن مقابله مى كنند كه بايست اين رژيم را شناخت و اشتباه است كه برخى به اين جريانات نگاه سطحى مى كنند. اينها راس دشمنى با اسلام ناب و انقلابى هستند و خطر اينها بر جهان اسلام از خطر كفار هم بيشتر است اين رژيم علنا تولى كفار و آمريكا را دارند كه در صريح آيات قرآنى آمده است كه كسى كه تولّى كافران كند از كفار محسوب مى شوند و آن را شرك و كفر نمى دانند وليكن زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) و اولياء الهى(عليهم السلام) را شرك و كفر مى دانند و هر كه افكار ابن تيميه را قبول نكند همه چيزش را مباح مى دانند اين رژيم بهترين پايگاه و زمينه براى نفوذ آمريكا و اسرئيل در جهان اسلام هستند و اين كشتار هم يكى از همان كشتارها بوده است كه آنها انجام دادند .
2 ـ نكته دوم، گلايه از دولت خودمان است ; برخورد دولت ما با اين جريان بسيار نامناسب است اين تلفات بيش از اين نياز به برخورد شديد داشته و دارد و نبايد در حد بحث هاى معمول ديپلماتيك به آن پرداخت؟ اين يك جنايت است برخورد در اين حد مسائل ديپلماسى معمولى بسيار سطحى و كم است بيش از اين توقع بود و لازم است دولت اقدام كند چرا كه رهبرى از همان روز اول اعلام عزاى عمومى كرده اند كه لازم بود دولت به شكل جدى و قوى وارد ميدان مى شد و بايد خيلى از كارهاى ديگر لغو مى شد و به اين مسئله مى پرداختند و اساساً لازم است رژيم سعودى به عنوان متهم به جنايت عمدى معرفى شود زيرا دلائلى و قرائنى قوى بر آن است .
امير المومنين(عليه السلام) در جايى كه از پاى يك يهوديه خلخال خارج مى كنند مى فرمايد اگر حاكم اسلامى بميريد جا دارد چطور چند صد نفر از بهترين بندگان خدا و ملت مسلمان كشورمان و صدها مسلمان ديگر كشته بشوند و به اين راحتى از اين قضيه بگذرند امام(رحمه الله)در كشتار مكه در سال 66 چگونه برخورد كردن؟ ايشان فرمودند : كه اگر از صدام بگذريم از آل سعود منحوس نمى گذريم كه اين ها بدتر از اين خبيث ها هستند بايد از همه توان جمهورى اسلامى عليه آنها استفاده مى شد اينها متهم به جنايت هستند نه تنها مسئول از بى تدبيرى ، اين تعداد از مسلمانان و ايرانى هاى مؤمن در اين جنايت هولناك از بين مى روند چگونه بدون توطئه صورت مى گيرد فلذا اين اتفاق نيازمند تحقيق بين المللى و حقوقى و جنائى است و بايد آن را دنبال كنند و بايد اين حقيقت مشخص شود كه راس دشمنى نظام ما آل سعود است كه بيش از خود آمريكايى به اسلام راستين ضرر مى زنند چون ابزار آنها هستند كه در تمام كشورها اين آل سعود را جلو انداختند ما نسبت به اين مسئله تحت تاثير پروتكل ها و مباحث سياسى قرار گرفته ايم در صورتى كه حكومت اسلامى بايد در مقابل اين مسائل شديدترين موضع را بگيرد همانند خود امام(رحمه الله) كه در قضاياى جهان اسلام و مربوط به اسلام و مسلمين موضع گيرى مى فرمودند و در اين فاجعه طلاب و روحانيون و فضلاء نيز كشته شدند و شهرستان هاى زيادى داغدار شدند.
دولت بايد مهم ترين راهها براى موشكافى اين فاجعه دنبال مى كرد. برخى از مسئولين كشورهاى ديگر شواهدى آوردند كه اين اتفاق يك توطئه بوده است با اين وجود ما چگونه اين حادثه را يك اتفاق از پيش تعيين نشده بدانيم ؟ بايد اين اتهام پيگيرى بشود چون اين رژيم متهم به جنايت و تعمد در اين كار بوده است خداوند متعال همه اين عزيزان را رحمت كند و با انبياء و اولياء و شهداء و صالحين محشور گرداند. آمين
مسألة 24: إذا كان له مال غائب بقدر الاستطاعة وحده أو منضما إلى ماله الحاضر و تمكن من التصرف فى ذلك المال الغائب يكون مستطيعا و يجب عليه الحج و إن لم يكن متمكنا من التصرف فيه و لو بتوكيل من يبيعه هناك فلا يكون مستطيعا إلا بعد التمكن منه أو الوصول فى يده و على هذا فلو تلف فى الصورة الأولى بقى وجوب الحج مستقرا عليه إن كان التمكن فى حال تحقق سائر الشرائط و لو تلف فى الصورة الثانية لم يستقر و كذا إذا مات مورثه و هو فى بلد آخر و تمكن من التصرف فى حصته أو لم يتمكن فإنه على الأول يكون مستطيعا بخلافه على الثانى)([1])
اين مسئله 24 از فروع مربوط به شرط سوم از شرايط وجوب حج ـ يعنى استطاعت ـ است و در ضمن مسائلى است كه مرحوم سيد(رحمه الله) تفصيلات آن را بيان مى كند در اين جا اين فرع را متعرض مى شود كه اگر كسى مالى داشت ولى پيش او حاضر نبود و در جاى ديگرى بود لكن اين مال به اندازه زاد و راحله اش بود ـ يعنى به اندازه هزينه سفر حج مستقلاً يا منضماً به مال ديگرى كه دارد بود ـ مى فرمايد اگر بر تصرف در آن مال غائب قدرت داشته باشد ولو به اين كه آن را به فروش و يا واگذار كردن به كسى و يا اينكه مقدور باشد از همان جا به واسطه توكيل برايش هزينه كنند اين شخص متمكن بر حج است و قادر بر انجام حج است و حج بر او واجب مى شود اما اگر بر تصرف در آن مال قادر نباشد حتى با توكيل يا اينكه مثلا موَّرثى در آن شهر ديگر باشد كه فوت كرده است ليكن نمى تواند در آن ارث تصرف كند در اين جا مستطيع نيست.
البته اين مسئله اى است كه مخصوص به مال غائب نيست بلكه ممكن است مال حاضر هم مشمول آن باشد كه مال را در جايى گذاشته است كه متمكن از تصرف در آن نيست كه در اين جا هم مستطيع نيست سپس مى فرمايد ثمره و أثرى هم در اين جا حاصل مى شود كه اگر اين مال تلف شود در صورت اول كه مى توانسته در آن تصرف كند حج بر او مستقر شده است وليكن اگر در صورت دوم ـ كه قادر بر تصرف نبوده است ـ تلف شود، حج بر او مستقر نمى شود .
دليل اين مطلب واضح است زيرا كه ادله و روايات استطاعت گر چه در برخى از آنها ملك زاد و راحله آمده است وليكن هم عرف از آن اين را مى فهمد كه مقصود مالكيّتى است كه بتواند آن را هزينه نمايد يعنى قدرت و تمكن بر هزينه كردن در حج شرط شده است و در برخى روايات به آن تصريح شده كه (له مال يقدر ان يحج به) و از آيه وجوب حج هم همين استفاده مى شود زيرا كه استطاعت، رفتن به بيت الله در آن اخذ شده است كه منظور استطاعت مالى بر رفتن و هزينه كردن بر سفر يعنى جنبه قدرت بر هزنيه كردن آن مال مد نظر است پس اگر مالى داشت و قادر بر صرف آن بر حج آن نبود اين شخص استطاعت مالى ندارد و موضوع استطاعت مالى، است نه مجرد تملك مال بنابر اين اصل اين استظهار درست است و اين اثرى را هم كه ماتن بار كرده است روشن است .
برخى در اين ثمره حاشيه دارند([2]) در صورتى كه متمكن باشد كه مى فرمايد (فلو تلف فى الصوره الاولى بقى وجوب الحج مستقرا عليه إن كان التمكن فى حال تحقق سائر الشرائط) نسبت به اين صورت حاشيه زده اند كه اطلاقش تمام نيست بلكه اين تلف بايد بعد از موسم حج باشد كه اگر بعد از گذشت موسم تلف شد درست است چون براى حج امسال كه متمكن نبوده است و براى حج سال بعد هم تلف شده است أما اگر قبل از موسم حج تلف شد در صورتى حج بر او مستقر مى شود كه اين تلف از جانب او باشد يعنى اتلاف باشد و يا بخاطر تقصير باشد اما اگر تقصيرى نكرده است و قبل از تمام شدن زمان حج تلف شده است بدون تقصير اين جا فرموده اند حج بر او مستقر نمى شود چون بعداً خواهد آمد كه بقاى مال استطاعت تا انتهاى زمان حج لازم است و اگر مال الاستطاعه قبل از تمام شدن مناسك حج تلف شود كشف مى شود كه از اول مستطيع نشده است يعنى در لوح واقع مستطيع نبوده است پس مى بايست در اين جا هم قيد بخورد كه تلف بعد از موسم باشد و يا اگر قبل است به اتلاف و يا تقصيرش باشد .
اين اشكال به اين شكل وارد نيست زيرا تلفى كه تقصيرى هم نباشد قبل از موسم حج در اينجا باز هم باعث استقرار حج است چون فرض بر اين است كه مى توانسته آن مال را براى حج صرف كند و با آن به حج برود ولى صرف نكرده و نرفته است كه اگر صرف مى كرد اين تلف قهرى هم انجام نمى گرفت يعنى اگر با آخرين قافله به حج مى رفت و آن مال را صرف مى كرد حج انجام مى گرفت پس قادر بر حج بوده است حتى اگر قبل از موسم آن مال بدون تقصير تلف شود يعنى ميزان اين نيست كه تلف مال، تقصيرى يا قصورى باشد بلكه ميزان، تفويت قدرت است كه هرگاه بر حج متمكن بود و نرفت و آن مال را صرف نكرد اين شخص قادر بوده است و آن را تفويت كرده است حتى اگر بعداً و قبل از موسم حج بدون تقصير تلف شود و آنچه كه بعداً خواهد آمد در صورتى درست است كه مكلف به حج اقدام كرده و سپس مالش تلف شود وليكن در مانحن فيه مكلف خودش قدرت برحج را تفويت كرده است زيرا كه اين شخص قادر بوده است و با اهمال خودش و عدم اقدامش حج تفويت شده هر چند كه مال هم بعداً بدون تقصير تلف شده باشد پس اين نكته كه تفويت قدرت است اعم از تلف تقصيرى و قصورى مال است و همانگونه كه ماتن مى فرمايد در جايى كه تمكن داشته و تفويت كند حج بر او مستقر مى شود وليكن اشكال ديگرى به مرحوم سيد(رحمه الله)در صورت دوم وارد است كه خواهيم گفت.
[1]. العروة الوثقى (للسيد اليزدى); ج2، ص440.
[2]. العروة الوثقى(المحشى) ج4، ص386 ; العروة الوثقى مع التعليقات، ج2، ص292.