درس خارج فقه حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى ـ جلسه 87 / سه شنبه 7/2/89
بسم الله الرحمن الرحيم
نوع سوم از انعام ثلاثه زكوى گوسفند است (و اما فى الغنم فخمسة نصب الاول: اربعون و فيها شاة الثانى: مائه واحدى عشرون و فيها شاتان الثالث: مأتان و واحدة وفيها ثلاث شياة الرابع: ثلاثمائه وواحدة و فيها اربع شياة الخامس: اربعمائه فمازاد ففى كل مائه شاة وما بين النصابين فى الجميع عفو فلايجب فيه غير ما وجب بالنصاب السابق) نصاب هاى زكات در گوسفند 5 تاست در شتر 12 تا بود در گاو سه تا بود اولين نصاب گوسفند عدد 40 است كه يك گوسفند است دوم 121 است كه دو گوسفند دارد سوم 201 است كه سه گوسفند است چهارم 301 است كه چهار گوسفند است و 400 به بالا نصاب كلى است يعنى در هر (100) گوسفند يك گوسفند به عنوان زكات تعلق مى گيرد و ما بين نصاب ها عفو است در اينكه در گوسفند 4 نصاب است يا 5 نصاب يعنى در نصاب چهارم كه 301 تا (400) اختلاف است بعضى قائل به نصاب چهارم نيستند چنانچه بعد خواهد آمد ولذا مجموع نصاب ها چهار نصاب مى شود ولى مشهور 5 نصاب است همين اختلاف نيز در فقه عامه است كه مشهور نزد آنها 4 نصاب است و مشهور ما 5 نصاب است ولى اصل اين نصب مورد تسالم عامه و خاص و مورد عمل وسيره متشرعه بوده است و مى شود گفت كه مسلّم و قطعى است در عين حال روايات متعددى هم كه برخى از آنها صحيح و معتبر است دلالت بر اين نصابها دارد. كه ذيلاً اشاره مى كنيم . 1 ـ صحيحه فضلا كه به احتمال قوى يك روايت نبوده بلكه روايات متعددى بوده است كه اين شش بزرگوار از دو امام باقر (عليه السلام) و صادق(عليه السلام) نقل مى كنند (عن ابى جعفر و ابى عبدالله (عليه السلام)و فى كل اربعين شاة شاة وليس فيما دون الاربعين شيىءٌ ثم ليس فيها شيىءٌ حتى تبلغ عشرين و مائه فاذا بلغت عشرين و مائه ففيها مثل ذلك فاذا زادت على مائه و عشرين ففيها شاتان وليس فيها اكثر من شاتين حتى تبلغ مائتين فاذا بلغت المائتين ففيها مثل ذلك فاذا زادت على المائتين شاة واحدة ففيها ثلاث شياة ثم ليس فيها شيىء اكثر من ذلك حتى تبلغ ثلاثمائه فاذا بلغت ثلاثمائه ففيها مثل ذلك ثلاث شياة فاذا زادت واحدة ففيها اربع شياة حتى تبلغ اربعمائه فاذا تمت اربعمائه كان على كل مائه شاة و سقط الامر الاول وليس على مادون المائه بعد ذلك شيىء وليس على النيف شيىء) (وسائل، ج9، ص111) اين صحيحه خيلى شفاف هر 5 نصاب را با تفصيل و عبارت هاى بسيار روشن و دقيق بيان كرده. 2 ـ روايت ديگر معتبره محمد بن قيس است عن ابى عبدالله(عليه السلام) (قال ليس فيما دون الاربعين من الغنم شيىء فاذا كانت اربعين ففيها شاة الى عشرين و مائه فاذا زادت واحدة ففيها شاتان الى المائتين فاذا زادت واحدة ففيها ثلاث شياه من الغنم الى ثلاثمائه فاذا كثرت الغنم ففى كل مائه شاة)(وسائل، ج9، ص117) اين روايت نصاب چهارم را ندارد يعنى 301 تا (399) را ندارد و روايت از نظر سند معتبر است و دلالتش هم روشن است و فرقش با صحيحه فضلا در همان نصاب چهارم است . 3 ـ روايت ديگر همان روايت ابى بصير منقول از كتاب عاصم بن حميد حناط است كه گفتيم سند مجلسى و مرحوم نورى كه آن را در بحار و مستدرك الوسائل نقل كرده اند معتبر است (قال سمعت ابا جعفر(عليه السلام)يقول ليس فيما دون الاربعين من الغنم شيىء فاذا كانت اربعين ففيها شاة الى عشرين و مائه فاذا زادت على عشرين ومائه واحدة ففيها شاتان الى مائتين فاذا زادت واحدة على مائتين ففيها ثلاث شياه الى ثلاثمائه فاذا كثرت الغنم ففى كل مائه شاة) اين روايت مثل روايت محمد بن قيس است و 4 نصاب را ذكر كرده است (مستدرك ج7 ص62). 4 ـ روايت قرب الاسناد از على بن جعفر از امام كاظم (عليه السلام) است كه نقل مى كند (قال سئلته عن الزكاة فى الغنم فقال من كل اربعين شاةً شاةٌ و فى كل مائه شاة شاةٌ و ليس فى الغنم كسور) (وسائل، ج9، ص117) اين عنوان كلى است و همين دو نصاب اول و آخر را ذكر كرده است و سه نصاب وسط را ندارد كه به قرينه روايات گذشته بايد مقيّد شود و از نظر سند هم بى اشكال نيست چون در سندش عبدالله بن حسن است كه توثيق نشده است. 5 ـ پنجم روايتى است كه مرحوم صدوق در خصال نقل كرده است و روايت مفصلى است مرحوم صاحب وسائل هم از آن در موارد مختلف استفاده كرده است كه روايت اعمش است و در نصابهاى شتر و گوسفند نيز گذشت (و تجب على الغنم زكاة اذا بلغت اربعين شاة و تزيد و احدة فتكون فيها شاة الى عشرين و مائه فان زادت واحدة ففيها شاتان الى مائتين فان زادت واحدة ففيها ثلاث شياه الى ثلاثمائه و بعد ذلك يكون فى كل مائه شاة شاة) (وسائل، ج9، ص65) در اين روايت هم 4 نصاب ذكر شده است همچنين در اين روايت نصاب اول را 41 عدد گوسفند ذكر كرده است . 6 ـ روايت ديگر هم از دعائم الاسلام است كه از ائمه(ع) نقل كرده است (ليس فيما دون الاربعين من الغنم شيىء فاذا بلغت اربعين و رعت (سائمه بود) و حال عليه الحول ففيها شاة ثم ليس فيما زاد على الاربعين شيىء حتى تبلغ عشرين و مائه فاذا زادت واحدة فما فوقها ففيها شاتان حتى ينتهى الى مائتين فاذا زادت واحدة ففيها ثلاث شياة حتى تبلغ ثلاثمائه فاذا كثرت ففى كل مائه شاة) (دعائم الاسلام، ج1، ص255) اينها مجموع روايات مسئله است و عرض كرديم اصل نصاب ها فى الجمله قطعى است و بحث ميان فقها در دو جهت است يكى اينكه مبدأ نصاب اول عدد 40 گوسفند است يا 41 كه صدوقين مخالفت كرده اند و قائل به (41) شده اند ديگرى هم در نصاب چهارم است كه عمده اختلاف در جهت دوم است زيرا در جهت اول فقط مرحوم صدوق و پدرشان مخالفت كرده اند طبق ظاهر مقنع و هدايه و فقه الرضا كه به احتمال قوى مستند شان نيز همين روايت خصال است و فقهاى ديگر بالاتفاق نصاب اول را (40) گوسفند قراردادند وليكن در جهت دوم مخالف زياد است چنانچه ذكر خواهيم كرد. جهت اول بحث: مستند فتواى صدوقين تنها همان خبر اعمش مى تواند باشد كه البته اين مطلب قابل قبول نيست زيرا كه: اولاً: مسأله قطعى است هم از نظر سيره عملى متشرعه و هم از نظر فتوائى از ضروريات و مسلمات فقه عامه و خاصه است كه در 40 گوسفند يك گوسفند زكات است و در كل روايات مسأله هم بر آن تأكيد شده است پس مسئله اجتهادى نيست تا بخواهيم در آن به روايتى عمل كنيم و ثانياً: روايت أعمش سندش ضعيف است چنانچه قبلاً گفتيم زيرا مرحوم صدوق آن را در خصال نقل مى كند با چند واسطه از امام معصوم(عليه السلام) كه دو يا سه نفر آنها موثق نيستند و در باره يكى از آنها مرحوم نجاشى گفته است (حديثه يعرف و ينكر) و ثالثاً: اگر فرضاً روايت سنداً هم صحيح باشد مخالف با مجموع روايات و فتاوى عامه و خاصه است كه مخالف خبر قطعى الصدور مى شود كه از حجيت ساقط است علاوه بر اينكه به احتمال قوى جمله (تزيد واحده) كه در روايت اعمش آمده است مبهم يا مجمل است و ظهور روشنى در مدعاى صدوقين ندارد عبارت اينگونه است (تجب على الغنم الزكاة اذا بلغت اربعين شاة و تزيد واحدة) و اگر مقصود 41 بود نبايستى مى گفت اذا بلغت اربعين بايد مى گفت اذا بلغت واحد واربعين اينكه گفته اذا بلغت اربعين و تزيد واحدة احتمال مى رود كه مقصود اين است كه از 40 و زياده يك گوسفند تا (120) گوسفند يك گوسفند زكات واجب است كه البته اگر كلمه (واحدة) نبود اين معنا روشن تر بود پس به احتمال قوى خواسته است بگويد اذا بلغت اربعين شاة و زيادة شاة واحدة الى عشرين و مائه فتكون فيها شاة كه جمله (فتكون فيها شاة) جلو افتاده است و در اين صورت مطابق با ساير روايات و آنچه كه مسلم است خواهد بود. جهت دوم بحث: كه اختلاف مهم و موثّر است و قائل به خلاف هم در فقها زياد دارد بحث در نصاب چهارم است يعنى تا 300 كه نصاب سوم است سه گوسفند زكات لازم است وليكن از 301 گوسفند تا (399) گوسفند در روايت صحيحه فضلا و فتواى مشهور (4) گوسفند لازم است و از 400 گوسفند به بالا در هر 100 تا گوسفند يك گوسفند لازم است ليكن طبق رويات ديگر اين نصاب چهارم لازم نيست بلكه تا 300 گوسفند سه تا گوسفند زكات لازم است و از (301) به بالا در هر (100) گوسفند يك گوسفند لازم است كه در نتيجه سه گوسفند بيشتر زكات لازم نيست تا برسد به (400) گوسفند يعنى فرقش اين است كه طبق اينكه نصاب ها 4 تا باشند از 301 تا 399 معفو است و زكات ندارد چون گفته بعد از 300 صد تا صدتا حساب مى شود و هر صدتا يك گوسفند زكات دارد و ما بين آنها عفو است پس از 301 تا 399 عفو است اما طبق قول مشهور و صحيحه فضلا از 301 تا 399 نصاب چهارم است در آن چهار گوسفند بايد زكات بدهد و اين اختلاف هم ميان فقهاى ما وجود دارد و هم فقهاى عامه و مشهور فقهاى ما قائل به نصاب چهارمند و خلاف مشهور قائل به عدم نصاب چهارمند كه ضمن آنها برخى از بزرگان طائفه هستند يعنى در يك طرف شيخ طوسى و شاگردان ايشان و محقق و علامه و مشهور متأخرين هستند و در مقابل مشهور هم شيخ مفيد در مقنعه، سيد مرتضى، ابن ادريس در سرائر، ابن حمزه و ابن بابويه و سلار و ابن ابى عقيل است كه اينها قائلين به 4 نصاب هستند علامه هم مختلف فتوا داده است در بعضى كتب 4 نصاب را ذكر كرده و در بعضى كتب 5 نصاب را و در كتاب منتهى به شيخ مفيد و شيخ طوسى قول به 5 نصاب را نسبت داده است در صورتى كه ايشان قائل به همان 4 نصاب شده است در فقه عامه موضوع بر عكس است يعنى سه مذهب از مذاهبشان قائل به 4 نصابند و ابن قدامه در مغنى به احمد بن حنبل نسبت مى دهد كه قائل به 5 نصاب است مستند مشهور فقهاى ما همان صحيحه فضلا است و مستند خلاف مشهور ديگر روايات است كه خوانده شد و همگى مشتمل بر (4) نصاب بود و برخى از آنها معتبر بود لذا لازم است اين اختلاف و تعارض ميان صحيحه فضلا ـ كه احتمالاً بيش از يك روايت صحيحه باشد ـ و ساير روايات بررسى و معالجه شود.