درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى
جلسه 80 / شنبه / 4 / 2 / 1389
بحث دوّم: معنى ومدلول تصورى جمل انشائى:
عرض شد در جمل انشائى و اخبارى از ابتدا در دو جهت بحث واقع مى شود.
جهت اول: بحث در معناى انشائى يا ايجادى بودن معانى انشائى بود كه گذشت.
جهت دوم: بحث در تشخيص معنا و مدلول تصورى جمله هاى انشائى است چه انشاء را ايجاد معنا بدانيم و چه ندانيم. جمله هاى انشائى براى چه معانى وضع شده اند ؟ مدلول تصورى اين جمله ها چيست و فرق آن با جمله هاى خبرى باز در همين مرحله مدلول تصورى چيست ؟
تقسيم بندى جمله هاى انشائى:
در اين جهت جمله هاى انشائى را به دو قسم تقسيم مى كنند:
1 ـ جمله هايى كه متمحض در انشاء است و انشاء محض است مثل جمله استفهام، امر، نهى و تمنى و ترجى و امثال اينها كه در غير انشاء بكار گرفته نمى شوند.
2 ـ جمله هايى كه مشتركند، هم در اخبار بكار گرفته مى شوند و هم در انشاء مانند (بعت) و امثال آن از صيغ عقود و ايقاعات كه جمله هاى اسميه يا فعليه خبرى هستند و هم در مقام اخبار بكار گرفته مى شوند هم در مقام انشاء، مثلاً وقتى مى گويد (بعتك هذا المال) نمى خواهد خبر دهد از بيعى كه واقع شده است بلكه مى خواهد انشاء بيع كندلذا بحث مى شود كه فرق اين دو در چيست و همچنين جمله هاى خبرى ديگر كه در مقام امر ونهى بكار مى رود مثلاً از امام مى پرسد كه نماز خوانده بعد ملتفت شده است كه وضو نداشته امام مى فرمايد (تعيدُ الصلاة) اين (تعيد) به معناى (أعد) است و امر است و جمله خبرى در اينجا در مقام انشاء بكار گرفته شده است و بحث در هر دو قسم قرار مى گيرد.
جمل متمحض در انشاء: بايد توجه شود كه در اينجا بحث در مدلول تصورى است چه اين مدلول تصورى، مدلول وضعى هم باشد و در بحث وضع بگوييم كه معناى موضوع له همين معناى تصورى است و يا بگوييم اين مجرد انس ذهنى است و موضوع له بيش از اين است مثلاً تصديقى و قصد اخطار است چنانچه طبق مسلك تعهد گفته مى شود زيرا آن ها هم در نتيجه بايد يك معنا و مدلول تصورى براى جمل انشائى چه مشترك و چه مختص به انشاء تصوير كنند و بگويند واضع لفظ را براى قصد اخطار آن مدلول تصورى به ذهن قرار داده است.
مسالك سه گانه در تقسيم نوع اوّل:
در نوع اول از جمله انشايى كلمات اصوليون را مى شود به سه مسلك تقسيم كرد:
1 ـ مسلك مرحوم آقاى خويى (رحمه الله) كه ايشان اصلا وارد اين بحث نشده است و اينگونه گفته است كه معناى موضوع له طبق مسلك تعهد، قصد انشاء و ابراز اعتبار نفسانى است و يا قصد استفهام، تمنى و امثال آن است و به همين مقدار اكتفاء كرده است و كأنه اين كافى است براى اينكه مفاد اين جمله ها مشخص شود با اينكه اين مقدار كافى نيست حتى اگر مسلك تعهد را قبول كنيم با اينكه قبلا آن را رد كرديم ليكن بر فرض قبول اين مسلك، باز هم همانگونه كه اشاره شد اصحاب اين مسلك در اينجا مى بايد معناى تصورى براى اين جمله هاى مختص به انشاء و ادوات استفهام، تمنى، ترجى، لاى ناهيه و صيغه امر و امثال آن داشته باشند كه مثلا واضع و مستعمل تعهد مى كند كه هرگاه لفظى را تلفظ نمايد اخطار آن معنا را قصد كند و اين معنا قطعاً مفهوم استفهام يا امر و امثال آن نيست زيرا اين مفاهيم، اسمى و افرادى هستند و جمله هاى انشائى مدلولشان تام بوده و معانى حرفى هستند و همچنانى كه در نسبت خبرى جمله خبرى قائل مى شوند كه تصوراً دلالت بر ثبوت شيئى لشيئى دارد اگر چه اين دلالت موضوع له نيست و انس ذهنى است و موضوع له، قصد اخطار و يا اخبار از آن معنا است همچنين در اين جمله انشائى هم بايستى براى خود جمله، يك معناى مدلول تصورى تصوير شود اگرچه موضوع له نباشد بلكه انس ذهنى باشد و موضوع له، كه امر تصديقى است قصد اخطار و يا انشاء باشد بنابراين مفهوم طلب يا نهى و استفهام و غيره ـ كه مفاهيم اسمى هستند ـ نمى توانند آن معنا و مدلول تصورى باشند كه متعهد و مستعمل، قصد اخطار آن مفهوم افرادى را بكند زيرا كه اينها اصلا جمله و نسبت تامه نيستند و مفهوم افرادى و اسمى مى باشند.
بنابراين طبق مسلك تعهد هم، مجرد اين ادعا كه جمله انشائى براى قصد انشاء و يا ابراز اعتبار نفسانى براى تشخيص مدلول تصورى اخطار شده به ذهن در مورد جمله انشائى وضع شده، كافى نمى باشد مگر اينكه ادعا كند كه مفهوم افرادى انشاء به ذهن اخطار مى شود كه واضح البطلان است زيرا كه لازمه اش فرق ميان ادوات و جمل انشائى با مفهوم اسمى استفهام، تمنى، امر و نهى مى باشد در صورتى كه قائل به اين مطلب نيست و فرق بين معناى حروف و اسمائى كه موازى حروف مى باشند در اينجا نيز محفوظ است يعنى معانى ادوات و جمله هاى انشائى، نسبى و حرفى مى باشند.
بنابراين به مجرد اينكه در اين مسلك گفته شود جمله انشائى وضع شده است براى مدلول تصديقى قصد انشاء، و جمله خبرى براى قصد اخبار، كافى نيست و اين سؤال باقى مى ماند كه مدلول تصورى جمله مختص در انشاء چيست و با مدلول تصورى جمله خبرى چه فرقى دارد و چرا در اخبار قابل استفاده نيست ؟
2 ـ مسلك ديگر: مسلك ايجاديت معنا به وسيله جمله انشائى است كه گفته شده جمله انشائى براى ايجاد مصداق استفهام و مصداق طلب و امثال آن، وضع شده است بر خلاف اخبار، كه تنها براى حكايت و اخبار، وضع شده است كه اين هم قبلا مفصلاً بيان كرديم و رد شد و گفته شد كه ايجاد اگر بدون اخطار معنا باشد و بخواهد مصداقى از تمنى و ترجى بدون اينكه اخطار معنايى از لفظ داشته باشد ايجاد كند و كأنه لفظ، مثل فعل خارجى، ايجاد مصداق مى كند و بعد از وجود آن مصداق، تصويرى در ذهن اخطار مى شود و اين به معناى ذاتى بودن دلالت الفاظ است كه قابل قبول نبود و اگر ايجاد در طول اخطار است پس بايد معنائى اخطار شود و آن معنا چيست ؟ زيرا بحث در همان معنا است حتى اگر فرضاً قبول كنيم كه مصداق آن هم در طول استعمال در خارج ايجاد مى شود پس در اينجا هم مجرد ايجاديت، براى پاسخ به سوال مطرح شده در جهت دوم كافى نيست و بايد آن معنايى كه به ذهن اخطار مى شود مشخص شود زيرا همانگونه كه گفتيم نمى تواند مفهوم استفهام و طلب و تمنى باشد.
بنابراين، اين دو مسلك حتى اگر در جاى خود صحيح باشند كه صحيح هم نبودند و بحث از آن به تفصيل در جهت سابق گذشت در اين جهت از بحث براى پاسخ به سوال و تشخيص مدلول تصورى جمله هاى انشائى كافى نمى باشند.
3 ـ مسلك سوم: مسلك نسبت هاى انشائى است و در حقيقت علماى اصول بعد از اينكه فرق بين مفاهيم اسمى انشائيات و جمله انشائى را در تحليل هاى خود همانند فرق ميان معانى حرفى و معانى اسمى موازى و منتزع از آنها احساس كردند در صدد تفسير و تشخيص معانى جمله هاى انشائى به نحو معانى نسبى تامه برآمدند همانند معناى نسبى جمله خبرى، كه ثبوت شىء لشىء است و از آن به نسبت حمليه و تصادقيه و امثال آن تعبير مى شود وليكن تعبيرات و بيانات محققين از علماى اصول در تبيين نسبت هاى انشائى در جمله هاى مختص براى انشاء، با يكديگر فرق دارد كه ما به سه بيان و وجه اشاره مى كنيم.