درس خارج اصول حضرت آيت الله هاشمى شاهرودى
جلسه 75 / دوشنبه / 23 / 1 / 1389
فرق ميان جمله هاى تامه انشائى و خبرى:
بحث بعدى پيرامون فرق ميان جمله هاى تامه انشائى و جمله هاى تامه خبرى است چون هيئتهاى تامه و تركيبات تام بر دو قسم هستند:
الف ) تركيبات تامى كه انشاء هستند مانند امر و نهى و استفهام و همچنين جمل انشائى باب عقود و معاملات مثلا انشاء بيع با (بعت).
ب ) نوع ديگر جمل تامه هم خبرى هستند.
تركيبات تامه خبرى مانند مبتدأ و خبر و يا فعل و فاعل و هر دو نوع هم اقسامى دارند مثلا جمله خبرى، اسميه يا فعليه است و شرطيه يا حمليه و يا يك جمله است مركب از دو جمله كبرى و صغرى اينها اقسامى است كه بعداً در رابطه با آن به مناسبت وارد بحث خواهيم شد همچنين به حسب اقسام انشاء جمله تامه انشائى هم اقسامى دارد.
دو بحث مهم در كلمات اصوليون مطرح شده است:
1 ـ اين كه گفته مى شود معانى انشائى ايجادى است و با لفظ، انشاء معنا مى شود اصوليون وارد بحث شده اند كه انشاء معانى با لفظ يعنى چه و اين چه نحو ايجاديت است ؟
2 ـ بحث از معناى موضوع له جمله هاى تامه انشائى است كه چه نوع معنائى در مدلول وضعى اين الفاظ جمله هاى تامه انشائى اخذ شده و چه فرقى آن نسبت با نسبت جمله خبرى دارد ؟ مثلا وقتى در حالت امر مى گوييم ( اضرب زيداً ) يا وقتى كه جمله خبرى بكار مى بريم ( أطلب منك ضرب زيد ) اين دو جمله با هم چه فرق دارد ؟ در حقيقت اين دو جهت از بحث را بايستى از هم تفكيك كرد.
بحث اوّل ايجاديت انشاء:
1 ـ ايجاديت انشاء: اما بحث اول ايجاديت جمل انشائى است كه ابتدائاً بايستى مشخص شود مقصود از اين ايجاديت چيست.
كلام شهيد صدر (رحمه الله):
در اينجا شهيد صدر تحقيق جالبى دارد كه كسى اينگونه وارد اين بحث نشده است ايشان مى فرمايند مقصود از ايجاديت، ايجاديتى كه مرحوم حاج شيخ و مرحوم ميرزا در معانى حرفى گفته اند يعنى ايجاد نسبت ميان دو مفهوم ـ ولو در ذهن ـ نيست چون آن معنا خاص به الفاظ انشاء نبوده و در حروف و معانى اخطارى و نسبتهاى ناقصه و تامه هم هست بلكه مقصود از ايجاديت و انشائيت كه اينجا گفته اند ايجاد و انشاء معنا در خارج است يعنى حقيقت آن معناى انشائى با لفظ، ايجاد و متحقق مى شود و در خارج از عالم ذهن وجود عينى پيدا مى كند مثلا با امر، طلب ايجاد مى شود با استفهام، استفهام ايجاد مى شود و با انشاء بيع، بيع ايجاد مى شود.
حال اين امورى كه انشاء شده اند و ايجاد مى شوند در خارج ممكن است امر حقيقى باشد مانند استفهام كه امر حقيقى است و ممكن است امر اعتبارى باشد مانند ( بعت ) انشائى كه تمليك و مبادله ايجاد مى كند كه يك امر اعتبارى است، پس چه آن امر موجود اعتبارى باشد و چه حقيقى باشد در انشائيات با لفظ انشاء و ايجاد مى شود و جمله هاى انشائى برخى متمحض در انشاء هستند مانند صيغه امر و نهى و استفهام و ترجى و تمنى كه تنها در انشاء به كار رفته و در اخبار استعمال نمى شوند و بعضى از جمله هاى انشائى مشترك هستند هم در انشاء استعمال مى شوند و هم در اخبار مانند جمل انشائى عقود و ايقاعات كه در اخبار هم بكار گرفته مى شوند مانند كسى كه اخبار مى دهد ( خانه ام را فروختم ) و يا ( زنم را طلاق داده ام ).
اشكال آقاى خويى (رحمه الله) بر كلام شهيد صدر (رحمه الله):
مرحوم آقاى خويى (رحمه الله) در بحث ايجاد معانى انشائى با الفاظ انشاء فرموده اند اين امر معقول و قابل قبولى نيست چون مقصود از اين ايجاد اگر ايجاد تكوينى است يعنى يكى از جواهر و اعراض در عالم تكوين را با الفاظ ايجاد مى كنيم كه بطلانش خيلى روشن است چون موجودات عالم چه جواهرش و چه اعراضش هر يك مربوط به سلسله علل خودش است و الفاظ در سلسله علل ايجاد جواهر و اعراض قرار نمى گيرند و اگر مقصود ايجاد اعتبار به وسيله الفاظ است مانند ( بعت ) انشائى آن هم صحيح نيست زيرا امور اعتبارى وجودشان تابع اعتبار نفسانى معتبر و يا شارع است و اگر لفظ هم نباشد در عالم نفس اعتبار مى شوند و قبل از لفظ، آن اعتبار موجود است و لفظ دخلى در آن اعتبار ندارد و اگر با لفظ اعتبار نكرده باشد، آن اعتبار شكل نمى گيرد يعنى اعتبار معتبر كه شخصى است لفظ آن را ابراز مى كند كه كشف از قصد اعتبار و يا اعتبار در جمله خبرى هم مى تواند باشد همانطور كه كشف از قصد اخبار و يا اخبار مى كند.
پس اين معناى ابرازى در همه جمله هاى تامه اعم از اخبارى و انشائى موجود است و اگر مقصود اعتبار عقلائى است نه اعتبار شخصى در بحث صحيح و اعم در اسامى معاملات گفته شد در طول اعتبار شخصى متعاملين، اعتبار عقلائى و يا شرعى در صورتى كه شرايط آن جمع باشد مترتب مى شود ليكن اين اعتبار كبرى و جعلش نيز ربطى به لفظ متعاقدين ندارد بلكه به نحو قضيه حقيقى، شارع و يا عقلاء آن را قرارداد كرده اند و ايجادش كرده اند و وجود فعلى ـ كه از آن به مجعول فعلى در خارج تعبير كرديم اگر چه در طول انشاء متعاملين شكل مى گيرد ـ در آنجا گفتيم كه يك امر وهمى و تصورى است و تصديقى نيست و تا متعاملين، اعتبار شخص بيع بلكه قصد تسبب به ايجاد آن مجعول فعلى قانونى را نكنند متحقق نمى شود و اين يعنى تحقق مبادله خارجى بعد از استعمال و در طول آن است كه لفظ انشاء در معناى خودش استعمال شده است و به اين ترتيب، ايجاد با لفظ نيست بلكه مجموعه لفظ و قصد جدى و اعتبار شخصى موضوع آن اعتبار عقلائى و يا شرعى است.
بنابراين هيچ يك از معانى مذكور چه آن امور تكوينى استفهام و ترجى و تمنى و چه اين امور اعتبارى در عقود و ايقاع قابل ايجاد با لفظ نيست و لذا مسلك ايجاديت معنا با لفظ در جمله انشائى صحيح نيست بلكه معنا و مدلول جمله انشائى مانند جمله هاى خبرى براى ابراز و اظهار مراد متكلم وضع شده است، با اين فرق كه جمله خبرى براى ابراز حكايت و قصد اخبار است و جمله انشائى براى ابراز قصد انشاء است.
احتمالات در ايجاديت انشاء:
مرحوم شهيد صدر (رحمه الله) در مقام تحقيق و تنقيح اين مطلب معانى و احتمالات متعددى از براى ايجاديت انشاء ذكر كرده است و دقيقاً تحليل و بررسى مى كند كه هر كدام از آنها آيا معقول است كه معناى جمله انشائى باشد يا نه و در نتيجه يك نحو از ايجاديت را ايشان در معانى برخى از جمله هاى انشائى قابل قبول مى دانند كه وجه چهارم است.
احتمال اوّل: اينكه كسى ادعا كند الفاظ انشاء و جمل تامه انشائى مانند بعضى از حركتهاى خارجى است كه حقيقتاً مصداق معنا را در خارج ايجاد مى كند نه از راه اخطار معنا در ذهن و ايجاد در طول آن، بلكه بر كسى ابتدائاً مصداق و حقيقت معنا در خارج با لفظ ايجاد مى شود و اخطار معنا در ذهن، در طول وجود آن معنا در خارج شكل مى گيرد زيرا كه ديدن مصداق موجب تصور و خطور معنا مى شود مانند كسى كه انسانى را ببيند و تصور مفهوم انسان كند و گفته شده كه انشاء از اين قبيل است.
مثلا همانگونه كه انسان دستش را تكان مى دهد و اشاره اى مى كند و اين مصداق اشاره و يا ندا قرار مى گيرد و يا كسى را به طرف كارى دفع مى كند كه مصداق ارسال و طلب است همچنين الفاظ انشاء هم براى همين كار وضع شده اند يعنى براى اينكه با اينها مصداقشان ايجاد شود مثلاً وقتى مى گويد ( افعل ) فاعل را به طرف اين كار ارسال كرده و اين هل دادن را با ( افعل ) حقيقتاً ايجاد مى كند بنابراين ايجاد معنا در انشاء يعنى لفظ، مصداق معنا را در خارج ايجاد مى كند .
نقد احتمال اول:
مرحوم شهيد صدر (رحمه الله) ايشان مى فرمايد اين معنا از ايجاديت قابل قبول نيست زيرا:
اولاً: برخى از معانى انشائى، امورى حقيقى هستند كه قبل از تلفظ به جمله انشائى مصداقشان در عالم نفس موجود است مانند استفهام و ترجى و تمنى و همچنين امر به معناى طلب و ارادة و يا اعتبار نفسانى.
ثانياً: بدان معناست كه دلالت الفاظ انشاء، ديگر دلالت وضعى نيست بلكه ذاتى است و نيازى به وضع ندارد با اينكه اينگونه نيست و لذا ادوات و جمل انشاء از لغتى به لغت ديگر فرق مى كند اگر اينها دلالتهاى تكوينى بر ايجاد معانى خود داشتند به اين معنا كه مصداق آن معانى را ايجاد مى كردند مانند حركت دست يا صدا زدن و داد كشيدن، پس در همه لغتها مانند همان حركت تكوينى دست و صدا بودند و ربطى به لغت نداشتند چون آن دلالت تكوينى محضى و طبعى و ذاتى است ولى دلالت الفاظ انشاء بر معانيشان ذاتى نيست و وضعى است يعنى از طريق اخطار معنى و در طول آن است و اگر وضع نشده باشد، آن دلالت را اصلا ندارد پس اگر مقصود اين است كه الفاظ انشاء بدون اخطار، معناى آن را در خارج ايجاد مى كند اين خلف وضعى بودن و ذاتى نبودن دلالت الفاظ است و واضح البطلان است و اگر مقصود آن است كه در طول اخطار آن معنا در ذهن مخاطب، آن معنا در خارج نيز ايجاد مى شود اين به وجه سوم بر مى گردد كه بحث خواهد شد. اگر مقصود ايجاد امر ديگرى غير از مصداق حقيقى معنا در خارج است كه ما ايجاد را به غير از ايجاد حقيقى در خارج، اعم از ايجاد امور اعتبارى يا وجودى و يا ايجاد ذهنى كه همان خطور تصور در ذهن است به نحو ديگرى نمى فهميم و قبول نداريم.