فقه جلسه (41)

    درس خارج فقه حضرت آيت اللَّه هاشمى شاهرودى -  جلسه 41  -  دوشنبه 1393/11/13


    بسم اللَّه الرحمن الرحيم


 بحث در مسئله هشتم در تكليف صبى بود كه اگر در اثناء حج بعد از احرام بالغ شد و شرايط استطاعت موجود بود بنابر عدم اجزا، نسبت به حجى كه قبل از بلوغ شروع شده سه احتمال مطرح شده كه احتمال اول اين بود كه: احرامش باطل است چرا كه حج ندبى امر نداشته و عرض شد اين احتمال تمام نيست و دو احتمال ديگر باقى ماند يكى اين كه اتمام حجى كه منعقد شده واجب باشد و اتمام كه واجب شود أمر به حجة الاسلام بر او فعلى نخواهد شد چون وجوب حجة الاسلام منوط به قدرت شرعى است ولذا اگر در جايى واجب يگرى قبل از وجوب حج، فعلى شده باشد مثل نذر زيارت روز عرفه ، گفته شده است كه رافع قدرت بر حج خواهد شد؛ ممكن است طبق اين مبنا گفته شود بعد از بلوغ، اتمام آن حجى را كه شروع كرده بر وى واجب مى‏شود و اين وجوب رافع قدرت شرعى بر حجة الاسلام است و اصلاً حج بر او فعلى نخواهد شد.


 اين احتمال هم تمام نيست چون اولاً: اگر دليل بر وجوب اتمام حج ندبى اجماع باشد اجماع أمثال اين موارد را نمى‏گيرد و در غير صبى است كه بالغ شده است و بعد از بلوغ مستطيع است بلكه اجماع در اينجا بر اين است كه حجش به حجة الاسلام منقلب مى‏شود.


 اگر دليل، آيه شريفه )وَ أَتِمُّوا الْحَجَ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ(××× (1) بقره، آيه 196. ××× است اين هم در اصل دلالتش اشكال وارد شده است كه مقصود چيست؟ آيا اين است كه حج عمره به شكل صحيح انجام گيرد و منظور ومقصود اين است كه حج با تمام مناسك صورت گيرد كه اگر اين گونه تفسير شود آيه اجنبى مى‏گردد از محل بحث و اگر منظور حرمت قطع و رها كردن و ابطال حج و عمره باشد باز هم تمسك به آيه در ما نحن فيه تمام نيست چون منظور از اتمام، عدم رفع يد است اما از آيه حرمت تبديل حج به حج ديگرى استفاده نمى‏شود.


 ثانياً: فرضا دليل داشته باشيم بر وجوب اتمام حج - حتى به معناى تبديل - كه اگر حج استحبابى را شروع كرد بايد همان را تمام كند باز هم اين احتمال تمام نيست چون حج ندبى با حجة الاسلام يا دو حقيقت هستند و يا يك حقيقت كه اگر يك حقيقت باشند كه همان حجة الاسلام امتثال هر دو است؛ هم وجوبى و هم استحبابى و امر استحبابى و امتثالش رفع نمى‏شود و بعد از نيت حج واجب شامل اين هم مى‏شود و فقط يك عمره تمتع يا برخى از آن را اضافه كرده است .


 اگر حجة الاسلام را حقيقت ديگرى غير از حج ندبى دانستيم، كه برخى اين شق را اختيار نموده‏اند و امر حج ندبى را ترتبى كرده‏اند كه مترتب است بر عدم امتثال حجة الاسلام يعنى اگر قائل شديم كه دو حقيقت و دو ماهيت متضاد با هم ديگر هستند و به حسب نيت و قصد امتثال امر هر يك از دو حقيقت، متمايز شده و محقق مى‏شوند - مثل نماز صبح و نافله كه با نيت هر كدام بالخصوص، محقق مى‏شود - باز هم در اين جا انجام دادن حجة الاسلام با وجوب اتمام حج ندبى و حرمت قطعش منافاتى ندارد بلكه برعكس رافع وجوب اتمام است چون درست است كه در حجة الاسلام قدرت شرعى اخذ شده است يعنى نبايد امر به ضد حجة الاسلام هم باشد ولى اين در جايى رافع وجوب حجة الاسلام است كه آن وجوبى كه رافع اين است مشروط نباشد به شرطى كه فعل حجة الاسلام رافع آن شرط است و الا ورود برعكس مى‏شود زيرا كه فعل حجة الاسلام رافع امر ندبى به حج مى‏شود كه رافع موضوع وجوب اتمام خواهد شد و به عبارت ديگر در جايى وجود احدالضدين رافع وجوب ضد ديگر كه مشروط به قدرت شرعى است مى‏گردد كه وجوب رافع مشروط نباشد بلكه مطلق باشد اما اگر وجوب رافع مشروط به تحقق شيى و امرى باشد كه مشروط باشد به عدم امتثال آن واجب در اين صورت ورود بر عكس مى‏شود و ما نحن فيه از همين قبيل است و امر به حج ندبى - بنابر تعدد حج ندبى و وجوبى - مشروط است به عدم امتثال حجة الاسلام زيرا كه امر ندبى ترتبى و طولى است كه اگر حجة الاسلام را انجام داد كشف مى‏شود از ابتدا فاقد استحباب حج بوده است و امر استحبابى از اول موجود نبوده و در نتيجه موضوع اتمام حج در كار نبوده است .


 ثالثاً: اصل مشروط بودن وجوب حج  به قدرت شرعى، محل بحث است كه بعدا گفته مى‏شود اصلا دليلى بر آن نيست و مقتضاى اطلاق ادله، نفى آن است كه در اين صورت ممكن است قائل به تقدم وجوب حجة الاسلام بشويم - بنابر تعدد ماهيت آنها - از باب احتمال اهميت پس احتمال دوم هم تمام نيست.


 باقى ماند احتمال سوم كه قائل شويم اين احرام صحيح است مخصوصا اگر نخواهد حجة الاسلام را انجام دهد چون امر استحبابى داشته است و اگر مكلف آن حج را تمام كند حج استحبابى امتثال شده است ولى در عين حال گفته مى‏شود بايد نيتش را به حج وجوبى تبديل كند و اگر نكرد و حج استحبابى را انجام داد باز هم صحيح است فقط آن حج وجوبى بر او مستقر شده است حتى بنابر وحدت حقيقت زيرا كه احرام آن - كه جزء واجب است - قبل از بلوغ بوده است ولذا اگر حج وجوبى را انجام ندهد حج استحبابى صحيح واقع مى‏شود و بر خلاف احتمال اول احرام و حج استحبابيش هر دو صحيح هستند ولى اگر حج وجوبى را انجام داد چنانچه گفتيم كه دو حقيقت متضاد هستند معلوم مى‏شود كه از اول امر به حج استحبابى نداشته است و اگر گفيتم يك حقيقت است مصداق هر دو امر - هم وجوبى و هم استحبابى - واقع مى‏شود .


 حال در اين صورت مقتضاى قاعده اين است كه بايد مجدداً احرام را تكرار كند چون بايد تمام اجزا حج واجب بعد از بلوغ انجام گيرد مگر اينكه كسى يك نكته را ادعا كند كه براساس آن، همان احرام اول كافى است و اين نكته مبتنى است بر اين كه از روايات و احكام وارد شده در احرام استظهار كنيم كه احرام شبيه عبادت مستقلى است كه شرط در حج عمره است نه جز آن به عبارت ديگر شرطى است كه مثل وضو كه خود، مستقل از نماز است ولى شرط نماز مى‏باشد كه اگر نماز را بجا نياورد وضو باطل نمى‏شود در احرام هم اگر كشف شده است كه عمره يا حجش باطل است  احرام باطل نمى‏شود و بايد با اعمال عمره و تقصير از آن خارج شود پس آنچه كه جزء حج واجب است تقيد مناسك عمره تمتع و حج به احرام كه بعد از بلوغ انجام مى‏گيرد، مى‏باشد و همان احرام سابق كه براى حج استحبابى منعقد شده است صحيح و باقى مى‏ماند.


 اين بحثهاى فوق در فرضى بود كه مكلف، قادر باشد به حج تمتع و قائل به اجزا نشويم كه گفتيم احتمال سوم اقوا است ليكن لازم است كه يك فرع ديگرى هم در اينجا در ذيل بحث بلوغ بعد از احرام متعرض بشويم كه اگر بلوغ بعد از فوت زمان عمره تمتع حاصل شد مثلا روز عرفه بالغ شده كه اگر بخواهد عمره انجام دهد قادر نيست بر ادراك موقف عرفات، در اين صورت ، اين بحث رخ مى‏دهد كه على القاعده بايد بگوييم قادر نيست بر حج تمتع پس موضوع وجوب حج تمتع برايش فعلى نيست و لازم است كه همان حج استحبابى خود را تمام مى‏كند و عجز و عدم قدرت بر حج واجب رافع موضوع وجوب حج است و اگر استطاعت باقى بماند تا سال آينده حج بر او واجب مى‏شود و الا حج بر او مستقر نمى‏شود كه مقتضاى قاعده همين مطلب است.


 ممكن است گفته شود كه از روايات خاصه مى‏توان قلب يا انقلاب وظيفه اين صبى بالغ از حج تمتع به حج افراد و مجزى بودن آن استفاده شود و آن روايات معتبرى است كه دلالت صريح و روشن دارد بر اين كه كسى كه قصوراً و يا حتى تقصيراً عمره تمتع از او فوت بشود و احرام بسته ولى نتواند عمره تمتع را انجام دهد وظيفه‏اش مبدل شدن حج تمتع به افراد است مثل زنى كه عند الاحرام حائض شده است و نمى‏توان صبر كند تا پاك شده و طواف عمره تمتع را انجام دهد و اگر بخواهد صبر كند وقوف در عرفات از او فوت مى‏شود كه در صورت تبديل اين حج مجزى مى‏شود از حجة الاسلام و همچنين روايات صحيحه ديگرى وارد شده است در مورد مرد و يا زنى كه به جهت تأخير در ورود به مكه ديگر نمى‏توانند طواف وسعى عمره تمتع را انجام دهند بازهم حجشان به افراد منقلب مى‏شود و بعد از اعمال حج عمره را انجام مى‏دهد و مجزى از حج تمتع آنها است و به مقتضاى مجموع اين روايات فوت عمره تمتع دو شكل است يكى اين است كه زن حائض شود و ديگرى اين كه زن يا مرد با تأخير به مكه برسند و در هر دو مورد امام‏عليه السلام مى‏فرمايد وظيفه مكلف منقلب مى‏شود به حج افراد با عمره مفرده بعد از آن و همين مجزى است از حج تمتع .


 ممكن است كسى از اين روايات براى فوت عمره تمتع از صبى كه بعد از فوت زمان عمره تمتع بالغ شده است اطلاق استفاده كند كه او هم حج تمتعش به افراد با عمره مفرده بعد از حج منقلب شده و مجزى است از حج تمتع او و اين روايات دال بر قلب و انقلاب و اجزاى حج افراد از حج تمتع است و غير از روايات گذشته است در آن سه وجهى كه صاحب عروه‏رحمه الله براى اجزاء فرمود و آنها را رد كرد.


 روايت اول: صحيحه حلبى است كه مى‏فرمايد )وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِى عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه‏عليه السلام عَنْ رَجُلٍ أَهَلَّ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ جَمِيعاً ثُم قَدِمَ مَكَّةَ وَ النَّاسُ بِعَرَفَاتٍ- فَخَشِى إِنْ هُوَ طَافَ وَ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَنْ يَفُوتَهُ و الْمَوْقِفُِ قَالَ يَدَعُ الْعُمْرَةَ فَإِذَا أَتَمَّ حَجَّهُ صَنَعَ كَمَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ وَ لَا هَدْيَ عَلَيْهِ(.××× (2) وسائل الشيعة ؛ ج11 ؛ ص6-14850)298-297). ×××


 روايت دوم: صحيحه زراره كه مى‏فرمايد : )وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرعليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِى يَوْمِ عَرَفَةَ- وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَكَّةَ ثَلَاثَةُ أَمْيَالٍ وَ هُوَ مُتَمَتِّعٌ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَقَالَ يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ تَلْبِيَةَ الْمُتْعَةِ وَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ بِالتَّلْبِيَةِ إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ وَ يَمْضِى إِلَى عَرَفَاتٍ- فَيَقِفُ مَعَ النَّاسِ وَ يَقْضِى جَمِيعَ الْمَنَاسِكِ وَ يُقِيمُ بِمَكَّةَ حَتَّى يَعْتَمِرَ عُمْرَةَ الْمُحَرَّمِ وَ لَا شَى عَلَيْهِ(.××× (3) وسائل الشيعة ؛ ج11؛ ص7-14851)298). ×××


 و در رواياتى ديگرى مى‏فرمايد زن و وشوهرى به حج نرسيده‏اند بازهم تكليفشان منقلب مى‏شود ممكن است كه از اين روايت اينگونه استفاده شود كه هر كسى كه عمره تمتعش فوت شود ولى مكلف باشد به حج واجب وظيفه‏اش منقلب مى‏شود و مى‏تواند حجش را انجام دهد زيرا كه حج او مبدل مى‏شود به افراد يعنى در اين صورت تنزيل شده است حج افراد او منزله حج تمتع و حجة الاسلامش حج افراد مى‏شود و بالغ مذكور مى‏تواند چنين حج واجبى را انجام دهد پس حج واجب از او ساقط نمى‏شود و يا به تعبير ديگر اين روايات اطلاق دارند و صبى را هم - كه بعد از بلوغ براى حج تمتع محرم شده است وليكن كشف مى‏شود كه نمى‏تواند عمره تمتع را انجام دهد - در بر مى‏گيرد و اين جا ديگر احتمال فرق نيست بين چنين بالغى و صبى كه پس از انجام عمره تمتع ندبى بالغ شود و نتواند عمره تمتع واجب را انجام دهد بلكه اين هم مصداق )من فاتته عمرة التمتع الواجبة عليه( است ممكن است كسى بگويد مورد اين تنزيل و انقلاب كسى است كه مكلف بوده است به عمره تمتع و حج تمتع، بر خلاف صبى مذكور .


 پاسخ آن است كه اولاً: ممكن است در زن حائض هم كشف شود كه برعمره تمتع اين سال قادر نبوده است و همچنين ممكن است در برخى از صور عجز از ادارك عمره تمتع كشف شود كه واقعاً عاجز بوده و علم نداشته است و از اين جهت مانند صبى‏اى كه بعد از فوت وقت عمره تمتع بالغ شده، مى‏باشد .


 ثانياً: عرفاً كسى كه بر او عمره تمتع هم واقعاً واجب است و فوتش به جهت قصور يا تقصير بوده است اگر وظيفه و حجة الاسلامش حج افراد است ، به طريق اولى اين انقلاب نسبت به كسى هم كه فوت عمره تمتع واجبش به جهت عدم تكليف بوده است، مى‏باشد.


 


 حاصل اين كه بعيد نيست از اين روايات استفاده شود كه هر كسى بتواند اصل حج را انجام دهد حجة الاسلامش همان است هر چند وظيفه‏اش حج تمتع بوده وليكن عمره تمتع از او فوت شده باشد و مى‏توان از اين اطلاق براى صبى كه بعد از فوت زمان عمره تمتع بالغ مى‏شود نيز استفاده كرد و از اين طريق حج افراد او حج واجبش خواهد شد و اين مطلب، غير از حكم به اجزاى حج تمتع صبى است كه در اثناء و قبل از وقوفين بالغ شود چنانچه واضح است البته مقتضاى احتياط در صورتى كه صبى عمره تمتع را قبل از بلوغ انجام داده آن است كه جامع حج را نيّت بكند و هدى را انجام دهد و بعد از حج عمره مفرده را هم بجا آورد تا احتمال اجزاء همان حج ندبى را هم كه مشهور گفته‏اند رعايت كرده باشد.